اسداء

لغت نامه دهخدا

اسداء. [ اِ ] ( ع مص ) احسان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). احسان. ( زوزنی ). نیکوئی کردن. ( منتهی الارب ). || فروگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). بخودگذاشتن ، چنانکه شتر را. ( از منتهی الارب ). || فرت بافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). زود دربافتن. || بافتن ، چنانکه جامه را. تار بافتن. || اصلاح کردن بین دو کس. اصلاح میان دو تن. || سست و فروهشته شدن غلاف غوره خرما. ( منتهی الارب ). || نرم شدن دنباله غوره خرما.

پیشنهاد کاربران