اسحاق بک

لغت نامه دهخدا

اسحاق بک. [ اِ ب َ ] ( اِخ ) نام رئیس ترکمانان که در اواخر دولت سلجوقیه در خطه آیدین اقامت داشتند. کاتالونیها که در سال 707 هَ.ق. بنام مغاربه از اسپانیا بقصد محاربه با رومیان بقسطنطنیه درآمده بودند، وی را به اتحاد و اتفاق دعوت کردند او نیز روی خوش بدیشان نشان داد و با چند هزار ترکمان بهمکاری آنان شتافت و عساکر روم را مغلوب کردند و بعضی از جهات روم ایلی را بباد نهب و غارت دادند. بعدهاآندرونیکوس میخواست وی را بنزد خویش برد و به این نیت دختر غیاث الدین مسعود سلجوقی را که در نزد وی بودخواستگاری کرد، مغاربه چون از قضیه آگاهی یافتند دانستند که او به این طریق از آنها جدا خواهد شد و چاره جز کشتن وی ندیده او را بقتل رسانیدند. در تواریخ روم او را ملک اسحاق می نامند. ( قاموس الاعلام ترکی ).

اسحاق بک.[ اِ ب َ ] ( اِخ ) یکی از بیک های قرمان. وی در 895 هَ.ق. جانشین پدر متوفای خود ابراهیم بک شد ولی برادران او بسلطان محمدخان ثانی التجا و استمداد کردند. سلطان ، احمدبک ارشد اولاد را به بیکی ( امارت ) قرمان تعیین و با عساکر بقرمان روانه کرد. اسحاق بک راه گریز به عراق را پیش گرفته به اوزون حسن ملتجی شد و تا آخرزندگانی ملتزم دربار وی بود. ( قاموس الاعلام ترکی ).

اسحاق بک. [ اِ ب َ ] ( اِخ ) یکی از غازیان دور سلطان مرادخان ثانی. وی مدت مدیدی بجنگ با صربها مأمور بود و اکثر خاک صربستان را تسخیر کرد و بعد از فتح سمندره قرال ، گریگریوس را به اسارت درآورد. پدر او تیمورطاش هم از غازیان معروف است و برادر عثمان چلبی است که در ساختمان پل ارکنه نظارت داشت و این جسر از آثار برجسته پادشاه مزبور و یکی از بزرگترین و زیباترین جسرهای جهان است. ( قاموس الاعلام ترکی ).

پیشنهاد کاربران