استین فشاندن

فرهنگ فارسی

( آستین فشاندن ) ( مصدر ) ۱ - دست و بتبع آن آستین را بنشانه محبت خلوص عفو تحسین بخشش و احسان بحرکت در آوردن . ۲- اشاره کردن . ۳ - اجازه دادن . ۴ - پشضت پا زدن ترک گفتن فرو گذاشتن . ۵ - رقص کردن پایکوبی کردن . یا آستین ملال بر کسی افشاندن . با جنبش دست و آستین کراهت و نفرت خود را نشان دادن .

پیشنهاد کاربران

دوست گرامی، Mamad
بیشترین کاربرد این واژه در غزلیات حضرت راز و رندی حافظ و در سروده های حضرت عشق سعدی است، و سپس جناب مولوی. . . که در بررسی سروده های این یزرگان بیشتر رقصیدن در دیدگاه شان بوده، هرچند دست و دل بازی و پشت پازدن هم برمی آید.
سپاس
عموما به معنای بذل و بخشش
پشت پا زدن
رقصیدن
ولوله و شادی کردن
دست و دل بازی

بپرس