دیکشنری
مترجم
بپرس
استیماع
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
استیماع. [ اِ ] ( ع مص ) استئماع. امع گردیدن : تأمع الرجل و استأمع؛ صار امعة. ( قطر المحیط ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک