استیساد. [ اِ ] ( ع مص ) شیر شدن. ( زوزنی ). مانند شیر شدن. شیری نمودن. || دلیر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). دلیری کردن بر. جرأت کردن. || بجای رسیدن نبات. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). دراز شدن و روئیدن و بکمال رسیدن گیاه.