استیجاری

/~estijAri/

برابر پارسی: کرایه ای

معنی انگلیسی:
rental, rented

لغت نامه دهخدا

استیجاری. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به استیجار.
- نماز، روزه ، حج استیجاری ؛ نماز یا روزه یا حجی که شخص مکلف به جا نیاورده و پس از مرگ او با پرداخت وجهی شخصی را اجیرکنند تا فرایض مزبوره را از جانب میت بگزارد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به استیجار آنچه بر حسب اجاره و بمزد گرفتن باشد . یا حج استیجاری . حجی که شخص مکلف بجا نیاورده باشد و پس از مرگ او با پرداخت پول بدیگری آنرا برای وی بجا آورند . یا روز. استیجاری . روزهای که شخص مکلف نگرفته باشد و پس از مرگ وی دیگری با گرفتن وجهی بجای او بگیرد . یا نماز استیجاری . نمازی که شخص مکلف در حیات خویش بجای نیاورده باشد و پس از مرگش دیگری با گرفتن پول بجای او بجا آورد .

فرهنگ عمید

١. اجاره ای، مزدی: منزل استیجاری.
۲. (فقه ) نماز، روزه، یا حجی که شخص به جا نیاورده باشد و پس از مرگ او کسی را اجیر کنند تا هریک از این فرایض را از جانب او بگزارد.

مترادف ها

leased (صفت)
استیجاری، اجاره ای

پیشنهاد کاربران

پرداختنی ، بمزدی ، گاهبهایی
#ملکی که در تملک کسی هست ولی حق فروش نداره.
و فقط تا زمان مرگ مالک محسوب می شود.
#اجاره ای

بپرس