استکثار


مترادف استکثار: افزایش، افزون خواهی، افزون طلبی، زیادت طلبی

لغت نامه دهخدا

استکثار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) چیزی را بسیار خواستن. ( زوزنی ). زیاده طلبی. بسیار کردن خواستن. بسیار خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث ). افزونی خواستن. استمجاد :
همچنان کاین شاهزاده شکر شاه
کرد زاستکبار و زاستکثار جاه.
مولوی.
- استکثار کردن ؛ بسیار خواستن. زیاده طلبی.
|| آب بسیار خواستن. ( منتهی الارب ). || بسیار گرفتن. || بسیار آمدن. ( زوزنی ). چیزی را بسیار آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیار آمدن چیزی را. ( منتهی الارب ). بسیار انگاشتن. بسیار یافتن خبر. بسیارشمردن. || بسیارمال شدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

طلب فراوانی کردن، افزونی خواستن، بسیاری خواستن، بسیارانگاشتن، بسیارگرفتن ، زیاده طلبی
۱ - ( مصدر ) بسیار خواستن چیزی را . ۲ - بسیار کردن بر افزودن . ۳ - بسیار داشتن . ۴ - ( اسم ) زیادت طلبی افزون جویی .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) طلب فراوانی کردن . ۲ - (اِمص . ) زیادت طلبی .

فرهنگ عمید

افزون خواهی، زیاده طلبی.

پیشنهاد کاربران

بپرس