همخانواده ی استومند، واژه ی استخوان است.
سپستر نیز این واژه در زبان تازی راه یافته است و واژگانی چون: اساس، تاسیس، موسس. . . ازش ساخته شده است. ( از پانویس های جلیل دوستخواه بر اوستا )
بوووووس به همه
سپستر نیز این واژه در زبان تازی راه یافته است و واژگانی چون: اساس، تاسیس، موسس. . . ازش ساخته شده است. ( از پانویس های جلیل دوستخواه بر اوستا )
بوووووس به همه
اَستومَند، هَستومَند - واژه مشتق اوستایی ( ōšōmand )
اَستو: استخوان، تن، بدن، پیکر، اندام، هیکل، جُثه - جسم، کالبُد، قالب هر چیز
مَند: پسوند دارندگی و همراهی - مانند: هنرمند، نیازمند، دردمند، بهره مند، نیرومند و. . .
... [مشاهده متن کامل]
معنی: زمینی، خاکی - تنی، بدنی، جسمانی -
جسم، چیز، هست، موجود، حضور -
جهانِ هستی، کائنات، مادی، دنیایی، ناسوتی ( همستار: لاهوتی! ) ، گیتیایی ( وابسته به دنیا و فانی )
اَستو: استخوان، تن، بدن، پیکر، اندام، هیکل، جُثه - جسم، کالبُد، قالب هر چیز
مَند: پسوند دارندگی و همراهی - مانند: هنرمند، نیازمند، دردمند، بهره مند، نیرومند و. . .
... [مشاهده متن کامل]
معنی: زمینی، خاکی - تنی، بدنی، جسمانی -
جسم، چیز، هست، موجود، حضور -
جهانِ هستی، کائنات، مادی، دنیایی، ناسوتی ( همستار: لاهوتی! ) ، گیتیایی ( وابسته به دنیا و فانی )