استوارکار. [ اُ ت ُ ] ( ص مرکب ) محکم کار. آنکه شغلش بر بنیادی متین باشد. حکیم. ( دهار ) ( منتهی الارب ). سنبر. ( منتهی الارب ). حازم : زین استوارکار وزیر خجسته پی این دولت خجسته چو کوه استوار باد.
مسعودسعد.
|| امین.
فرهنگ فارسی
محکم کار
فرهنگ عمید
ویژگی آن که کارش بر بنیاد و اساس محکم و متین است، باتدبیر، عاقبت اندیش: زاین استوارکار وزیر خجسته پی / این دولت خجسته چو کوه استوار باد (مسعودسعد: ۹۵ ).