کرانه گرفتم ز یاران بد
که بنیاد من استوار است خود.
ابوشکور.
ز تیزیش خندان شد اسفندیاربیازید و دستش گرفت استوار.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1675 ).
بدو گفت ازینها کدامست شاه سوی نیکویی ها نماینده راه
چنین داد پاسخ که راه خرد
زهر دانشی بی گمان بگذرد
همان خوی نیکو که مردم بدوی
بماند همه ساله با آب روی
بیشتر بخوانید ...