استنهاض

لغت نامه دهخدا

استنهاض. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) برخاستن خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ). برخاستن فرمودن جهت کاری. طلب کوچ و برخاستن. طلب قیام کردن. طلب نهوض کردن. || برخاستن.( زوزنی ). || استنهاض بر؛ برانگیختن بر.

فرهنگ عمید

۱. درخواست برخاستن برای انجام دادن کاری.
۲. فرمان برخاستن دادن.

پیشنهاد کاربران

بپرس