استنهار

لغت نامه دهخدا

استنهار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) زجر کردن. || گرفتن زمین محکم برای جاری کردن نهر. || رفتن آب در زمین. ( منتهی الارب ). روان شدن آب چنانکه زمین را جوی کند. || فراخ شدن. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ).

پیشنهاد کاربران