استنجاد

لغت نامه دهخدا

استنجاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) یاری خواستن. استعانت. || توانا گردیدن بعد سستی. || دلیری کردن بعدترس. یقال : استنجد علیه بعد هیبته. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

یاری خواستن، تواناگردیدن بعدازضعف وسستی، دلیری کردن بعدازترس
۱ - ( مصدر ) یاری خواستن استعانت جستن . ۲ - توانا گردیدن بعد از سستی دلیری کردن پس از ترس .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) شجاع شدن . ۲ - (مص م . ) یاری خواستن .

فرهنگ عمید

کمک خواستن، یاری خواستن.

پیشنهاد کاربران

بپرس