استنباط کردن


برابر پارسی: اندریافتن

معنی انگلیسی:
to infer, to gather, to deduce, derive, draw, gather, induce, infer, educe

مترادف ها

induct (فعل)
اشنا کردن، درک کردن، وارد کردن، استنباط کردن، القاء کردن، گماشتن بر

elicit (فعل)
بیرون کشیدن، استنباط کردن، استخراج کردن

divine (فعل)
استنباط کردن، غیب گویی کردن، فال گرفتن

construe (فعل)
تعبیر کردن، تفسیر کردن، استنباط کردن

deduce (فعل)
کم کردن، دریافتن، نتیجه گرفتن، استنباط کردن، تفریق کردن

infer (فعل)
استنتاج کردن، حدس زدن، استنباط کردن، اشاره کردن بر، پی بردن به

educe (فعل)
گرفتن، استنباط کردن، استخراج کردن

فارسی به عربی

ادخل , استنتج , انتزع , رجل الدین

پیشنهاد کاربران

نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه🇸🇦
معنی: چم، چمار، آرش
مفهوم: چمار
استدلال: برژن، فرکاو، سنجه، پژوا، گواه، چمسنج
برهان: ویژار، نخش، فرداد، فرنود
استنباط: برداشت
دلیل: شوند، چیم، آوند
تحقیق: پژوهش، واکاو، کاوش، وارس
استنباط=فهم
🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: اندریافت کردن 🇮🇷
گرفتن ، اخذ کردن ، رسیدن ، دریافت کردن ، اقتباس کردن