استنباط
/~estenbAt/
مترادف استنباط: برداشت، درک، دریافت، فهم
برابر پارسی: برداشت، اندریافت، برداشت کردن، پی بردن، دریافتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- علم استنباط المعادن و المیاه ؛و هو علم یبحث فیه عن تعیین محل المعدن و المیاه اذالمعدنیات لابد لها من علامات یعرف بها عروقها و هو من فروع علم الفراسة. ( کشف الظنون ).
- علم استنباطالمیاه ؛ و هو علم تتعرف منه کیفیة استخراج المیاه الکامنة فی الارض و اظهارها و منفعته احیاء الارضین المیتة و افلاحها. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بیرون آوردن چیزی را در آوردن . ۲ - ( اسم ) دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی . جمع : استنباطات . یا قو. استنباط . قو. استخراج حقایق و مطالب .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
اِستِنباط
(در لغت به معنای کشیدن آب از اعماق زمین) و در اصطلاح اصول فقه فهم احکام شرعی از منابع معتبر به طور روشمند از سوی کسی که صلاحیت دارد. به بیان دیگر، استنباط یعنی اجتهاد و به مجتهد مستنبط هم گویند. البته به طور دقیق تر می توان گفت که استنباط، حاصل اجتهاد است، نه خود آن.
(در لغت به معنای کشیدن آب از اعماق زمین) و در اصطلاح اصول فقه فهم احکام شرعی از منابع معتبر به طور روشمند از سوی کسی که صلاحیت دارد. به بیان دیگر، استنباط یعنی اجتهاد و به مجتهد مستنبط هم گویند. البته به طور دقیق تر می توان گفت که استنباط، حاصل اجتهاد است، نه خود آن.
wikijoo: استنباط
مترادف ها
قیاس، وضع، استنتاج، استنباط، کسر، نتیجه گیری، پی بردن از کل به جزء یا از علت به معلول
جسارت، احتمال، گستاخی، فرض، استنباط
فرع، نتیجه فرعی، نتیجه، استنباط
استنباط
استنباط، استخراج
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
استنباط
به نتیجه رسیدن بعد از زحمت فراوان است
به نتیجه رسیدن بعد از زحمت فراوان است
استنباط :دریافت.
استنباط در لغت به معنی �به آب رسیدن چاه کن� است و در اصطلاح به معنی آشکار شدن مجهول است. از نقطه نظری دیگر، استنباط را می توان ابزاری عقلانی دانست که براساس مشاهدهٔ حقایق فهم جدیدی را پیدا می کند. استنباط
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
از این دیدگاه به معنی اثبات کردن گزاره نیست، بلکه به معنی یافتن راه های جدیدی برای بررسی و تحقیق است.
برای واژه سازی برایِ {نتیجه گیری، استنتاج، استنباط، استدلال. . . } می توانیم به زبان های هِندواروپایی دیگر سری بزنیم.
1 - انگلیسی/عنگلیسی:واژه یِ {conclude} را که از پیشوندِ {con:هَم/اَن} و {clude:بستن} ساخته شده است. پس می توان برپایه این، {همبستن/انبستن} را پیشنهاد داد.
... [مشاهده متن کامل]
گزاره:او به این شیوه استدلال کرد
درست تر:او به این شیوه هَمبَست/اَنبَست.
2 - آلمانی:ما {schlie�en}را در این زبان داریم به چَمِ {بستن}. به گمانم شاید همان {همبستن/انبستن} بهتر باشد ولی از این کارواژه نیز می توان بهره برد.
3 - ارمنی:ما {ezrpakel} را که از {ezr:به چَمِ {کنار/بر}} و {pakel:بستن} ساخته شده است و از همین روی، می توان از {کناربستن، بربستن} بهره برد.
ما واژگان {همبستن، انبستن، بستن، کناربستن، بربستن} را داریم، هر چند تا را خواستید می توانید بگویید. ( یا هر واژه پارسی دیگر )
برای نمونه من از {انبستن/همبستن} بکار می برم.
بِدرود!
1 - انگلیسی/عنگلیسی:واژه یِ {conclude} را که از پیشوندِ {con:هَم/اَن} و {clude:بستن} ساخته شده است. پس می توان برپایه این، {همبستن/انبستن} را پیشنهاد داد.
... [مشاهده متن کامل]
گزاره:او به این شیوه استدلال کرد
درست تر:او به این شیوه هَمبَست/اَنبَست.
2 - آلمانی:ما {schlie�en}را در این زبان داریم به چَمِ {بستن}. به گمانم شاید همان {همبستن/انبستن} بهتر باشد ولی از این کارواژه نیز می توان بهره برد.
3 - ارمنی:ما {ezrpakel} را که از {ezr:به چَمِ {کنار/بر}} و {pakel:بستن} ساخته شده است و از همین روی، می توان از {کناربستن، بربستن} بهره برد.
ما واژگان {همبستن، انبستن، بستن، کناربستن، بربستن} را داریم، هر چند تا را خواستید می توانید بگویید. ( یا هر واژه پارسی دیگر )
برای نمونه من از {انبستن/همبستن} بکار می برم.
بِدرود!
سلام
برداشت
بجای واژه ی از ریشه عربی �استنباط�، واژه ی پارسی �برداشت� را پیشنهاد می کنم؛ این واژه را می توان بی هیچ دشواری، همتراز �استنباط� بکار برد و بجای آن نشاند. ( در واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. دوم آذر ماه ۱۳۹۴ )
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/12/blog - post. html
بجای واژه ی از ریشه عربی �استنباط�، واژه ی پارسی �برداشت� را پیشنهاد می کنم؛ این واژه را می توان بی هیچ دشواری، همتراز �استنباط� بکار برد و بجای آن نشاند. ( در واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. دوم آذر ماه ۱۳۹۴ )
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
🇮🇷 واژه ی برنهاده: اندریافت 🇮🇷
طلقی
اخذ کردن ، اقتباس کردن ، گرفتن ، رسیدن ، مطلع شدن
استنباط:
در علم اصول فقه، فهمیدن و درگ کردن را
《 استنباط》 می گوید.
اجماع:
پرسیدن نظرات دیگران را راجع به یک موضوعی، و نتیجه ی کلی را 《 اجماع》 می نامند.
در علم اصول فقه، فهمیدن و درگ کردن را
《 استنباط》 می گوید.
اجماع:
پرسیدن نظرات دیگران را راجع به یک موضوعی، و نتیجه ی کلی را 《 اجماع》 می نامند.
استنباط در اصل از ماده نبط ( بر وزن فقط ) است و به معنی نخستین آبی است که از چاه می کشند و از ریشه های زمین استخراج می گردد ، لذا استفاده کردن هر حقیقتی از دلائل و شواهد مختلف و استخراج کردن آن از مدارک موجود ، استنباط نامیده می شود .
استنباطات ( جمع )
نتیجه گیری مسئله از روی دید گاه شخص یا تصمیم آن از روی درک
معنی چیزی رو فهمیدن، درک کردن
درک معنی ومفهوم چیزی رااستنباط می گویند
ادراک معنی و مفهوم بر اساس دقت و تیزهوشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)