استمساک
لغت نامه دهخدا
- استمساک کردن به ؛ دست اندرزدن به.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) دست در زدن تمسک جستن . ۲ - ( اسم ) تمسک اعتصام .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
کلمه ( استمساک ) که مصدر است برای فعل ماضی ( استمسک ) به معنای چنگ زدن و چیزی را محکم چسبیدن است .
استمساک به معنی �خودداری�، �دوری جستن� نیز آمده است. چنانکه در دعای حضرت سجاد می خوانیم: و لا استمساک بی عن الخطایا