استمجاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) افزونی خواستن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). استکثار. افزونی گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). و منه المثل : فی کل شجر نار، و استمجد المرخ و العفار؛ ای استکثرا منها کأنهما اخذا من النار ما هو حسبهما. ( منتهی الارب ). || بزرگی و افزونی کردن خواستن. بزرگی گرفتن. افزونی گرفتن خواستن. || قوی شدن بعد از ضعف. ( تاج المصادر بیهقی ). || دلیر شدن بر کسی پس از شکوه ( ؟ ). ( تاج المصادر بیهقی ). || دارای صفاتی از کرم و جز آن بودن.