استلاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) روغن کشیدن از مسکه. ( منتهی الارب ). مسکه را روغن کردن. ( زوزنی ). || روغن تازه گداختن. مسکه گداختن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بیرون انداختن یارک را. بیرون افکندن سلا را. یقال : استلت الشاةُ؛ چون بیرون اندازد سلا را. ( منتهی الارب ). || فربه شدن گوسفند. ( منتهی الارب ).