استقراع


معنی انگلیسی:
balloting

لغت نامه دهخدا

استقراع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) گشن بعاریت خواستن از کسی. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). || گشن خواه شدن شتر ماده یا ماده گاو. ( منتهی الارب ). نر خواستن ماده گاو. بگشن آمدن ماده گاو. ( تاج المصادر بیهقی ). || سخت شدن سم ستور. || رفتن خمل شکنبه. ( منتهی الارب ). رفتن پرز شکنبه. || در تداول امروز، قرعه زدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) قرعه کشیدن . توضیح در عربی بمعنی ( بعاریت خواستن گشن از کسی ) و ( گشن خواه شدن ماده شتر و ماده گاو ) و غیره آمده و بمعنی قرعه کشیدن در عربی ( اقتراع ) مستعمل است .

پیشنهاد کاربران

با استقراع : با قرعه کشی
با استقراع به عمل آمده یعنی با قرعه کشی انجام شده
قُرعه کشی کردن

بپرس