استقراض
/~esteqrAz/
مترادف استقراض: بدهی، قرض، قرضه، وام، وام خواهی
برابر پارسی: وانشان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- استقراض کردن ؛ وام خواستن.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) وام خواستن قرض گرفتن . ۲ - ( اسم ) وام خواهی . جمع : استقراضات
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
🇮🇷 واژه ی برنهاده: وامخواست 🇮🇷
وام خواستن ؛ استقراض. ( منتهی الارب ) :
ز بازارگانان و دهقان درم
اگر وام خواهی نگردد دژم.
فردوسی.
ز بهر سپاه این درم وام خواه
به زودی بفرماید از گنج شاه.
فردوسی.
درم خواست وام از پی شهریار
... [مشاهده متن کامل]
برو انجمن شد بسی مایه دار.
فردوسی.
تو مرا رنگ و بوی وام مده
گر ز تو رنگ و بوی خواهم وام.
فرخی.
وام خواهی و نخواهی مگر افزون و چرب
باز اگر بازدهی جز که به نقصان ندهی.
ناصرخسرو.
چه گوئی ز لب دوست شکر وام توان خواست
چنان سخت کمان کوست از او کام توان خواست.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 723 ) .
ز بازارگانان و دهقان درم
اگر وام خواهی نگردد دژم.
فردوسی.
ز بهر سپاه این درم وام خواه
به زودی بفرماید از گنج شاه.
فردوسی.
درم خواست وام از پی شهریار
... [مشاهده متن کامل]
برو انجمن شد بسی مایه دار.
فردوسی.
تو مرا رنگ و بوی وام مده
گر ز تو رنگ و بوی خواهم وام.
فرخی.
وام خواهی و نخواهی مگر افزون و چرب
باز اگر بازدهی جز که به نقصان ندهی.
ناصرخسرو.
چه گوئی ز لب دوست شکر وام توان خواست
چنان سخت کمان کوست از او کام توان خواست.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 723 ) .
وام خواستن
قرض گرفتن
وام، قرض، وام خواهی
قرض گرفتن
وام، قرض، وام خواهی