استقرا
/~esteqrA/
مترادف استقرا: استنتاج، تتبع، تفحص، جست وجو، کنجکاوی
متضاد استقرا: قیاس
برابر پارسی: بازکاوش
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] دستیابی به قاعده و قانون کلّی از جستجوی حالات افراد آن کلی را استقراء گویند. استقرا استدلال از طریق بررسی امور جزئی برای دست یابی به نتیجه کلّی است.
استقرا از اقسام سه گانه حجت و استدلال و به معنای سیر حرکت ذهن از جزئی به کلی است؛ به بیان دیگر، به استدلالی که در آن از بررسی امور جزئی به نتیجه ای کلی رسیده می شود، استقرا می گویند، مانند این که از بررسی نوع غذا خوردن حیوانات مختلف، حکم شود هر حیوانی در وقت جویدن غذا فک پایین خود را حرکت می دهد.
عدم دسترسی به یقین کامل
این گونه استدلال از لحاظ منطقی شخص را به یقین کامل نمی رساند، زیرا در استقرا، ذهن از ملاحظه و بررسی موارد معدود، به حکم کلی دست یافته و آن چه را که در موارد معدود مشاهده کرده بر موارد دیگر که هنوز بررسی نکرده، تعمیم می دهد، در حالی که این تعمیم ضرورت عقلی و منطقی ندارد، زیرا ممکن است حکم برخی از موارد ملاحظه نشده، به خلاف موارد ملاحظه شده باشد. بدیهی است هر قدر شمول حکم کلی، کمتر و تعداد جزئیات ملاحظه شده بیشتر باشد، حکم کلی به یقین نزدیک تر خواهد بود.
کاربرد واژه استقراء
واژۀ استقراء اصطلاحی منطقی است که در اصول فقه مورد بحث قرار گرفته و در باب های گوناگون فقه نیز کاربرد دارد، و چون نتیجۀ استقراء، حکم واقعی است، در زمرۀ ادلّۀ اجتهادی قرار دارد.
انواع استقراء
...
استقرا از اقسام سه گانه حجت و استدلال و به معنای سیر حرکت ذهن از جزئی به کلی است؛ به بیان دیگر، به استدلالی که در آن از بررسی امور جزئی به نتیجه ای کلی رسیده می شود، استقرا می گویند، مانند این که از بررسی نوع غذا خوردن حیوانات مختلف، حکم شود هر حیوانی در وقت جویدن غذا فک پایین خود را حرکت می دهد.
عدم دسترسی به یقین کامل
این گونه استدلال از لحاظ منطقی شخص را به یقین کامل نمی رساند، زیرا در استقرا، ذهن از ملاحظه و بررسی موارد معدود، به حکم کلی دست یافته و آن چه را که در موارد معدود مشاهده کرده بر موارد دیگر که هنوز بررسی نکرده، تعمیم می دهد، در حالی که این تعمیم ضرورت عقلی و منطقی ندارد، زیرا ممکن است حکم برخی از موارد ملاحظه نشده، به خلاف موارد ملاحظه شده باشد. بدیهی است هر قدر شمول حکم کلی، کمتر و تعداد جزئیات ملاحظه شده بیشتر باشد، حکم کلی به یقین نزدیک تر خواهد بود.
کاربرد واژه استقراء
واژۀ استقراء اصطلاحی منطقی است که در اصول فقه مورد بحث قرار گرفته و در باب های گوناگون فقه نیز کاربرد دارد، و چون نتیجۀ استقراء، حکم واقعی است، در زمرۀ ادلّۀ اجتهادی قرار دارد.
انواع استقراء
...
wikifeqh: دلیل_استقرایی
دانشنامه آزاد فارسی
اِستِقرا (induction)
در منطق و فلسفه، فرآیند مشاهدۀ موارد جزیی اشیا و امور به منظور رسیدن به احکام کلی و استنتاج قوانین طبیعت. استقرا در مقابل قیاس قرار دارد، که حرکتی است از احکام و اصول کلی به سمت موارد جزیی. دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی، از استقرا انتقاد می کرد زیرا آن را بیشتر متکی بر اعتقاد می انگاشت تا بر استدلال معتبر. در فلسفۀ علم، «مسئلۀ استقرا» حوزۀ بحث بسیار حساس و مهمی است: برای هر گزارهای، هر قدر هم قراین فراوان در دست باشد، باز امکان ظهور یک نمونۀ خلاف در آینده وجود دارد که اعتبار توضیح را از بین ببرد. بنابراین استدلال هیچ حکم علمی را نمی توان صادق و قطعی دانست. اما به نظر برخی دیگر، استقرای رایج در علوم، محصّل یقین است و احکام متکی بر آن صادق و قطعی است.
در منطق و فلسفه، فرآیند مشاهدۀ موارد جزیی اشیا و امور به منظور رسیدن به احکام کلی و استنتاج قوانین طبیعت. استقرا در مقابل قیاس قرار دارد، که حرکتی است از احکام و اصول کلی به سمت موارد جزیی. دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی، از استقرا انتقاد می کرد زیرا آن را بیشتر متکی بر اعتقاد می انگاشت تا بر استدلال معتبر. در فلسفۀ علم، «مسئلۀ استقرا» حوزۀ بحث بسیار حساس و مهمی است: برای هر گزارهای، هر قدر هم قراین فراوان در دست باشد، باز امکان ظهور یک نمونۀ خلاف در آینده وجود دارد که اعتبار توضیح را از بین ببرد. بنابراین استدلال هیچ حکم علمی را نمی توان صادق و قطعی دانست. اما به نظر برخی دیگر، استقرای رایج در علوم، محصّل یقین است و احکام متکی بر آن صادق و قطعی است.
wikijoo: استقرا
پیشنهاد کاربران
استقراء قرائت برای درک ریز نقاط نانویی مطلب در معاهدات که کشورهای پیر استعماری بر دیپلمات های ساده لوح مثل معاهده پرجام که بر ظریف قالب و بر ما غلبه کردند و بجای واژه برداشت تحریم تعلیق تحریم بکار بردند شکر خدا که خودشان حذف کردند
آیا در روند شکل گیری معرفت یا شناخت بهتر است که از خدا یعنی کل بیکران و بینهایت به سبک یا روش الهی دانان یا خداشناسان و فلاسفه آزاد اندیش و حکیمان و عارفان مقید به معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی، آغاز کنیم تا به شناخت اجزای وی در این پائین ها نائل گردیم، یا به بیانی دیگر از راس مخروط حرکت های فکری، خیالی، وهمانی و تصوری خودرا شروع و بسوی قاعده پیشروی کنیم یا اینکه مفید تر خواهد بود در سطح قاعده بر روی یک تشک یا فرش بر روی پشت دراز بکشیم و سرمان را روی متکا بگذاریم و با خیال راحت یا آسوده خاطر به راس مخروط در آن بالا ها خیره گردیم به سبک و روش دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هم محض و هم کاربردی؟
... [مشاهده متن کامل]
در پاسخ به این سوال، خود من بر این بینش و باورم که هستی و وجود نامتناهی خدا نه به شکل هرم می باشد و نه مخروط بلکه تقسیم شده به واحد های مطلقا مساوی و بیشمار در قالب گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار و هرکدام با محیط های مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر. اما در حال حاضر نمی توانیم به این معرفت یقینی یا شناخت حقیقی دست یابیم که آیا فرم یا شکل ظرف نگهدارنده محتوای هر کدام از جهان ها ؛ کروی یا مکعب مربعی و یا منشور شش ضلعی و هشت سطحی مثل خانک های روی شانه های مومی در کندوی زنبور می باشند. از طرفی دیگر شکل هندسی مخروط همیشه بصورت کله قند نمیباشد بلکه میتواند به شکل های اشاره شده هم باشد، طوریکه راس آن همیشه در مرکز و قاعده آن منطبق بر محیط آنها. نتیجه کلی اینکه روش های قیاسی و استقرائی خود خدا در عمل از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض محتوای هر کدام از جهان ها در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدا و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) جاری اند. فهم و درک خدا از خود به کمک حواس، فهم ها و عقل های افراد انسانی در طول زندگی های دنیوی هر کدام از آنها و در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه محدود و نسبی و مشمول حال تکامل بوده و می باشد، اما به کمک حواس و فهم و عقل بیکران یا بینهایت خویش جاودانه در نهایت کمال ایده آل مطلق می باشد یعنی خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس. نتیجه کلی تر اینکه خدای دینی و فلسفی و عرفانی منجمله بیخدائی آتئیستی، فقط لفظ یا کلمه و یا واژه اند در زبان و خط و مفهوم محض و ایده انتزاعی در فهم و عقل محدود انسانی و درست به همین دلیل در خارج از ذهن خود این نوع انسان ها هیچ مصداق و مثال بیرونی ندارد. اما خدای حقیقی و واقعی یعنی از دیدگاه علمی موجودی بیکران یا بینهایت است و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. مثلا موجوداتی خیالی - اوهامی از قبیل اهریمن، زَتان، ابلیس و یا شیطان؛ عزرائیل، ملک الموت و یا فرشته مرگ؛ گابریئل یا جبرئیل فرشته پیام رسان؛ میخائیل فرشته مَی خواه ( سقا و ساقیِ دریافت کننده مَی ملکوتی و پخش آن بین اعضای ایل در ساغر ها یا پیاله ها و یا جام های بلورین با هدف سر مست نمودن آنان و رفع افسردگی و نومیدی از وجودشان ) و سر انجام اسرافیل فرشته صورچی یا شیپور زن که تکلیف و وظیفه دیگری ندار جزء دو بار دمیدن در صور یا شیپورش که به احتمال قریب به یقین به شکل خرطوم فیل بوده باشد یا خواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
در پاسخ به این سوال، خود من بر این بینش و باورم که هستی و وجود نامتناهی خدا نه به شکل هرم می باشد و نه مخروط بلکه تقسیم شده به واحد های مطلقا مساوی و بیشمار در قالب گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار و هرکدام با محیط های مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر. اما در حال حاضر نمی توانیم به این معرفت یقینی یا شناخت حقیقی دست یابیم که آیا فرم یا شکل ظرف نگهدارنده محتوای هر کدام از جهان ها ؛ کروی یا مکعب مربعی و یا منشور شش ضلعی و هشت سطحی مثل خانک های روی شانه های مومی در کندوی زنبور می باشند. از طرفی دیگر شکل هندسی مخروط همیشه بصورت کله قند نمیباشد بلکه میتواند به شکل های اشاره شده هم باشد، طوریکه راس آن همیشه در مرکز و قاعده آن منطبق بر محیط آنها. نتیجه کلی اینکه روش های قیاسی و استقرائی خود خدا در عمل از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض محتوای هر کدام از جهان ها در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدا و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) جاری اند. فهم و درک خدا از خود به کمک حواس، فهم ها و عقل های افراد انسانی در طول زندگی های دنیوی هر کدام از آنها و در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه محدود و نسبی و مشمول حال تکامل بوده و می باشد، اما به کمک حواس و فهم و عقل بیکران یا بینهایت خویش جاودانه در نهایت کمال ایده آل مطلق می باشد یعنی خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس. نتیجه کلی تر اینکه خدای دینی و فلسفی و عرفانی منجمله بیخدائی آتئیستی، فقط لفظ یا کلمه و یا واژه اند در زبان و خط و مفهوم محض و ایده انتزاعی در فهم و عقل محدود انسانی و درست به همین دلیل در خارج از ذهن خود این نوع انسان ها هیچ مصداق و مثال بیرونی ندارد. اما خدای حقیقی و واقعی یعنی از دیدگاه علمی موجودی بیکران یا بینهایت است و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. مثلا موجوداتی خیالی - اوهامی از قبیل اهریمن، زَتان، ابلیس و یا شیطان؛ عزرائیل، ملک الموت و یا فرشته مرگ؛ گابریئل یا جبرئیل فرشته پیام رسان؛ میخائیل فرشته مَی خواه ( سقا و ساقیِ دریافت کننده مَی ملکوتی و پخش آن بین اعضای ایل در ساغر ها یا پیاله ها و یا جام های بلورین با هدف سر مست نمودن آنان و رفع افسردگی و نومیدی از وجودشان ) و سر انجام اسرافیل فرشته صورچی یا شیپور زن که تکلیف و وظیفه دیگری ندار جزء دو بار دمیدن در صور یا شیپورش که به احتمال قریب به یقین به شکل خرطوم فیل بوده باشد یا خواهد بود.
گشتاری:استقرا.
من دو پیشنهاد دارم:
پیشنهاد واژه "دَرآنَیِش" darānayesh به جای واژه "استقرا" و پیشنهاد واژه "بَر آنَیِش" barānayesh:
این واژگان هر دو از چهار بخش ساخته شده اند و در یک بخش نابرابر هستند:
1 - دَر/بَر:پیشوند "دَر" به جای "in" در "induction' گرفته شده است. /پیشوند "بَر" برای روند "استقرا" که از "جز به کل" است گرفته شده است و ما از پایین به بالا میرسیم و برای همین "بَر" را میتوان گرفت.
... [مشاهده متن کامل]
2 - آ:پیشوند است که در "آسودن، آشفتن، آزردن. . . . . " دیده میشود.
3 - نَی:بن کنونی بن واژه "نیدن" در "آنیدن".
4 - دن:پسوند یا نشانه بن واژه
بِدرود!
پیشنهاد واژه "دَرآنَیِش" darānayesh به جای واژه "استقرا" و پیشنهاد واژه "بَر آنَیِش" barānayesh:
این واژگان هر دو از چهار بخش ساخته شده اند و در یک بخش نابرابر هستند:
1 - دَر/بَر:پیشوند "دَر" به جای "in" در "induction' گرفته شده است. /پیشوند "بَر" برای روند "استقرا" که از "جز به کل" است گرفته شده است و ما از پایین به بالا میرسیم و برای همین "بَر" را میتوان گرفت.
... [مشاهده متن کامل]
2 - آ:پیشوند است که در "آسودن، آشفتن، آزردن. . . . . " دیده میشود.
3 - نَی:بن کنونی بن واژه "نیدن" در "آنیدن".
4 - دن:پسوند یا نشانه بن واژه
بِدرود!
سلیم
استقراء: پژوهشگری
استقراء: پژوهشگری
قرائت و خوانش مطالب و نوشتجات با کنکاش و کاوش متون و بدون کاوش وکنکاش استقراء قرائت مطالب و کتاب است
استقرا یا روش استقرایی: در این روش، از داده های موجود برای تولید فرضیات و نظریات جدید استفاده می شود. به عبارت دیگر، در این روش، برای تولید نظریات و فرضیات جدید استفاده می شود. این روش به طور معمول در پژوهش های کیفی استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
به طور کلی، روش قیاسی برای تعیین رابطه بین تغییرات و روش استقرایی برای تولید فرضیات و نظریه های جدید استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
به طور کلی، روش قیاسی برای تعیین رابطه بین تغییرات و روش استقرایی برای تولید فرضیات و نظریه های جدید استفاده می شود.
فراگیری، فرایافت
افزون بر واژگان گفته شده، برابر پارسی واژه ( استقراء ) ، واژه ( فراهازش ) می باشد.
استنتاج= فروهازش
بررسی تکواژهای فراهازش= فرا، بن آینده کارواژه هاختن ( =هاز ) به چم ( پیش بردن، راهبری کردن ) ، پسوند نامساز ( ِش )
... [مشاهده متن کامل]
تکواژ ( فرا ) به خوبی رویکرد و رهیافت جزء به کل را در روند استقراء نشان می دهد.
استنتاج= فروهازش
بررسی تکواژهای فراهازش= فرا، بن آینده کارواژه هاختن ( =هاز ) به چم ( پیش بردن، راهبری کردن ) ، پسوند نامساز ( ِش )
... [مشاهده متن کامل]
تکواژ ( فرا ) به خوبی رویکرد و رهیافت جزء به کل را در روند استقراء نشان می دهد.
برابر نهاد و جایگزین پارسی واژه ( استقراء ) واژه ( اَپی آژیرش ) می باشد. واژه یاد شده در رویه 141 نسک بنیادهای منطق نگریک نوشته داوید هیلبرت و آکرمان ترگویه ای از شمس الدین ادیب سلطانی برگرفته شده است.
به کمک مشاهده و تجربه
بازکاوش
استقرا ( induction ) : استقرا یعنی رسیدن به نتیجهٔ کلی از طریقِ مشاهداتِ جزیی و مکرر. این نوع از استدلال با استنتاج فرقِ اساسی دارد، زیرا می توان از جزیی به کلی رسید، با داشتنِ مقدمات نتیجه ضروری نمی گردد، و می توان از مقدماتِ صادق به نتیجهٔ کاذب رسید. به مثالِ زیر توجه کنید:
... [مشاهده متن کامل]
حسن ملی گرا است.
علی ملی گرا است.
رضا ملی گرا است.
نتیجه: همهٔ ایرانی ها ملی گرا هستند.
همان طور که دیده می شود با وجودِ مقدمات نتیجه ضروری نمی گردد. تنها نوعِ استقرا که در آن چنین ضرورتی وجود دارد استقرایِ کامل است: فرض کنید در اتاقی ده نفر حضور دارند و فرض کنید یک نظرسنجی از همهٔ آن ها نشان می دهد که همه ملی گرا هستند. دراین صورت می توان گفت: «همهٔ افرادِ این اتاق ملی گرا هستند». این نتیجه گیری با این که از جنسِ استنتاج نیست اما ضرورتاً صحیح است. اما در بیش ترِ موارد دسترسی به همهٔ موارد وجود ندارد، بویژه اگر موضوعِ موردِ بررسی بتواند در آینده نیز پیش آید. حتی اگر همهٔ کلاغ هایِ امروزی را دانه به دانه بررسی کنیم و مشاهده کنیم که همگی سیاه هستند نمی توان نتیجه گرفت که «همهٔ کلاغ ها سیاه هستند» زیرا این حکم کلاغ هایِ آینده را نیز شامل می شود.
در ادامه اشکالاتِ استقرا و استقراگرایی را بررسی خواهیم نمود، اما در این جا اشاره به این نکته مفید است که با وجودِ همهٔ اشکالات اگر استقرا نباشد احتمالاً یکی قوی ترین راه هایِ به دست آوردنِ گزاره هایِ کلی از دست می رود، و چنانچه این گزاره ها نباشند احتمالاً مصادیقِ زیادی از استدلال هایِ استنتاجی نیز از بین می روند ( زیرا در استنتاج مقدمات کلی هستند ) .
3 - ربودن ( abduction ) : «ربودن» در واقع نوعی حدس زدن است. این نوع از استدلال در تقسیم بندیِ ارسطو وجود ندارد، اما در فلسفهٔ علمِ جدید بسیار اهمیت دارد. نامِ دیگرِ این استدلال استنتاجِ بهترین تبیین است. تبیینِ ( explanation ) یک پدیده عبارت است از بیانِ علل و عواملِ رخ دادنِ آن پدیده بطوری که رخ دادنِ آن توجیه گردد. از دیدِ بسیاری از فلاسفه یکی از اهدافِ اساسی و محوریِ علم بطورِ کلی تبیینِ پدیده ها ست. ربودن یا استنتاجِ بهترینِ تبیین عبارت است از رسیدن به یک ( بهترین ) فرضیه از یک مجموعه از مشاهدات. این استدلال به این ترتیب است:
مشاهدهٔ O برقرار است.
فرضیهٔ H مشاهدهٔ O را تبیین می کند.
فرضیهٔ H بهترین فرضیه از میانِ رقیبان اش است.
نتیجه: H صادق است.
این شکلِ استدلال - که بحث هایِ مفصلی را در فلسفهٔ علم به خود اختصاص داده است - ، نیز از نوعِ استدلال هایِ غیرِالزام آور است، یعنی داشتنِ مقدمات داشتنِ نتیجه را ضروری نمی کند.
روش شناسیِ استقراگرایانه
حال که با ماهیتِ استدلالِ استقرایی آشنا شدیم می توانیم ببینیم استقراگرایی به چه معنا ست.
مسلم است که در علم از استدلالِ استنتاجی استفاده می شود. تمامِ استدلال هایِ منطقی و ریاضی - که مثلاً در فیزیک کاربردِ عمده دارند - از جنسِ استنتاج هستند. اما دیدیم که استنتاج نمی تواند برایِ ما قوانینِ کلی پدید آورد ( ممکن است گفته شود قوانینِ منطق کلی هستند؛ اما اولاً این قوانین بر استنتاج حاکم اند نه این که خود مبتنی بر استنتاج باشند، و ثانیاً این قوانین غیرِ تجربی اند، در حالی که قوانینِ فیزیک تجربی اند ) . پس علوم قوانینِ کلی را از کجا می آورند؟ باید چیزی بیش از استنتاج بر علم حاکم باشد، وگرنه علمی وجود نخواهد داشت.
فرانسیس بیکن فیلسوفِ قرنِ شانزدهمِ میلادی نخستین کسی بود که استقرا را پیشنهاد داد. او معتقد بود که:
1. استقرا باید در علومِ طبیعی به کار رود تا قوانینِ کلی پدید آیند.
2. استقرا یک شیوهٔ استدلالِ موجه و معقول است.
بیکن به دانشمندانِ آینده توصیه نمود ( در زمانِ بیکن در واقع هنوز دانشمندی به معنایِ مدرن وجود نداشت، و به همین دلیل شاید بتوان بیکن را پیامبرِ علم نامید ) که هرچه می توانند داده جمع آوری کنند، و جداولی طراحی کنند که این داده ها بطورِ منظم در آن ها قرار داده شده اند. بدین ترتیب قانونِ علمی خود به خود از دلِ داده ها بیرون خواهد آمد. در واقع می توان نظمِ حاکم بر داده ها را کشف نمود و سپس آن را در یک استدلالِ استقرایی تعمیم داد.
هدفِ علم از نظرِ بیکن دو چیز بود: علمِ مطلق و قدرتِ مطلق. دو آرزویِ بزرگی که علم برایِ بشر برآورده خواهد نمود.
مثال هایی از اکتشافاتِ علمی در تاریخ وجود دارد که گویا کاملاً با روشِ بیکن انجام شده اند. تیکو براهه منجمِ هلندی که استادِ کپلر فیزیکدانِ مشهورِ آلمانی بوده است رصدهایِ متعددی دربارهٔ مکانِ سیاراتِ منظومهٔ شمسی انجام داد که داده هایِ فراوانِ حاصل از آن ها اساسِ قوانینِ سه گانهٔ کپلر را فراهم آورد.
پوزیتیوست هایِ منطقی به معنایِ دقیقِ کلمه «استقراگرا» نبودند، مگر آن که واژه را به معنایِ متفکری به کار بریم که صرفاً استقرا را مجاز می داند، و دربارهٔ مبانیِ منطقیِ آن تئوری می پردازد.
مشکلاتِ استقراگرایی
استقراگرایی با وجودِ جذابیت اش دچارِ مشکلاتِ بسیاری است. دیدیم که بیکن دو اعتقاد دربارهٔ استقرا داشت. این دو اعتقاد در پیروانِ بعدیِ وی نیز باقی ماند. اشکالاتِ عمدهٔ این روش شناسی بتبعِ این دو گزاره به دو دسته تقسیم می گردند:
۱ - ساده ترینِ این مشکلات جور در نیامدنِ این روش شناسی با تاریخِ علم است. براستی مثال هایی از تاریخ که استقراگرایی را تأیید کنند چقدر هستند؟ می دانیم که نیوتن موفق شد نظریه ای بپردازد ( نظریهٔ جهانیِ گرانش ) که هر سه قانونِ کپلر و قوانینِ گالیله در موردِ سقوطِ آزاد را همزمان به دست دهد. این کشف بعلاوه توضیح می داد که چرا معقول است فکر کنیم که زمین دورِ خورشید می گردد، و ضمناً علتِ جذبِ اشیا توسطِ زمین و علتِ گردشِ اجرام به دورِ یکدیگر را به یک علتِ واحد کاهش می داد. آیا نیوتن قانونِ جهانیِ گرانش را با نگاه به داده هایِ تجربی به دست آورد؟ آیا واقعاً خیر . . .
... [مشاهده متن کامل]
حسن ملی گرا است.
علی ملی گرا است.
رضا ملی گرا است.
نتیجه: همهٔ ایرانی ها ملی گرا هستند.
همان طور که دیده می شود با وجودِ مقدمات نتیجه ضروری نمی گردد. تنها نوعِ استقرا که در آن چنین ضرورتی وجود دارد استقرایِ کامل است: فرض کنید در اتاقی ده نفر حضور دارند و فرض کنید یک نظرسنجی از همهٔ آن ها نشان می دهد که همه ملی گرا هستند. دراین صورت می توان گفت: «همهٔ افرادِ این اتاق ملی گرا هستند». این نتیجه گیری با این که از جنسِ استنتاج نیست اما ضرورتاً صحیح است. اما در بیش ترِ موارد دسترسی به همهٔ موارد وجود ندارد، بویژه اگر موضوعِ موردِ بررسی بتواند در آینده نیز پیش آید. حتی اگر همهٔ کلاغ هایِ امروزی را دانه به دانه بررسی کنیم و مشاهده کنیم که همگی سیاه هستند نمی توان نتیجه گرفت که «همهٔ کلاغ ها سیاه هستند» زیرا این حکم کلاغ هایِ آینده را نیز شامل می شود.
در ادامه اشکالاتِ استقرا و استقراگرایی را بررسی خواهیم نمود، اما در این جا اشاره به این نکته مفید است که با وجودِ همهٔ اشکالات اگر استقرا نباشد احتمالاً یکی قوی ترین راه هایِ به دست آوردنِ گزاره هایِ کلی از دست می رود، و چنانچه این گزاره ها نباشند احتمالاً مصادیقِ زیادی از استدلال هایِ استنتاجی نیز از بین می روند ( زیرا در استنتاج مقدمات کلی هستند ) .
3 - ربودن ( abduction ) : «ربودن» در واقع نوعی حدس زدن است. این نوع از استدلال در تقسیم بندیِ ارسطو وجود ندارد، اما در فلسفهٔ علمِ جدید بسیار اهمیت دارد. نامِ دیگرِ این استدلال استنتاجِ بهترین تبیین است. تبیینِ ( explanation ) یک پدیده عبارت است از بیانِ علل و عواملِ رخ دادنِ آن پدیده بطوری که رخ دادنِ آن توجیه گردد. از دیدِ بسیاری از فلاسفه یکی از اهدافِ اساسی و محوریِ علم بطورِ کلی تبیینِ پدیده ها ست. ربودن یا استنتاجِ بهترینِ تبیین عبارت است از رسیدن به یک ( بهترین ) فرضیه از یک مجموعه از مشاهدات. این استدلال به این ترتیب است:
مشاهدهٔ O برقرار است.
فرضیهٔ H مشاهدهٔ O را تبیین می کند.
فرضیهٔ H بهترین فرضیه از میانِ رقیبان اش است.
نتیجه: H صادق است.
این شکلِ استدلال - که بحث هایِ مفصلی را در فلسفهٔ علم به خود اختصاص داده است - ، نیز از نوعِ استدلال هایِ غیرِالزام آور است، یعنی داشتنِ مقدمات داشتنِ نتیجه را ضروری نمی کند.
روش شناسیِ استقراگرایانه
حال که با ماهیتِ استدلالِ استقرایی آشنا شدیم می توانیم ببینیم استقراگرایی به چه معنا ست.
مسلم است که در علم از استدلالِ استنتاجی استفاده می شود. تمامِ استدلال هایِ منطقی و ریاضی - که مثلاً در فیزیک کاربردِ عمده دارند - از جنسِ استنتاج هستند. اما دیدیم که استنتاج نمی تواند برایِ ما قوانینِ کلی پدید آورد ( ممکن است گفته شود قوانینِ منطق کلی هستند؛ اما اولاً این قوانین بر استنتاج حاکم اند نه این که خود مبتنی بر استنتاج باشند، و ثانیاً این قوانین غیرِ تجربی اند، در حالی که قوانینِ فیزیک تجربی اند ) . پس علوم قوانینِ کلی را از کجا می آورند؟ باید چیزی بیش از استنتاج بر علم حاکم باشد، وگرنه علمی وجود نخواهد داشت.
فرانسیس بیکن فیلسوفِ قرنِ شانزدهمِ میلادی نخستین کسی بود که استقرا را پیشنهاد داد. او معتقد بود که:
1. استقرا باید در علومِ طبیعی به کار رود تا قوانینِ کلی پدید آیند.
2. استقرا یک شیوهٔ استدلالِ موجه و معقول است.
بیکن به دانشمندانِ آینده توصیه نمود ( در زمانِ بیکن در واقع هنوز دانشمندی به معنایِ مدرن وجود نداشت، و به همین دلیل شاید بتوان بیکن را پیامبرِ علم نامید ) که هرچه می توانند داده جمع آوری کنند، و جداولی طراحی کنند که این داده ها بطورِ منظم در آن ها قرار داده شده اند. بدین ترتیب قانونِ علمی خود به خود از دلِ داده ها بیرون خواهد آمد. در واقع می توان نظمِ حاکم بر داده ها را کشف نمود و سپس آن را در یک استدلالِ استقرایی تعمیم داد.
هدفِ علم از نظرِ بیکن دو چیز بود: علمِ مطلق و قدرتِ مطلق. دو آرزویِ بزرگی که علم برایِ بشر برآورده خواهد نمود.
مثال هایی از اکتشافاتِ علمی در تاریخ وجود دارد که گویا کاملاً با روشِ بیکن انجام شده اند. تیکو براهه منجمِ هلندی که استادِ کپلر فیزیکدانِ مشهورِ آلمانی بوده است رصدهایِ متعددی دربارهٔ مکانِ سیاراتِ منظومهٔ شمسی انجام داد که داده هایِ فراوانِ حاصل از آن ها اساسِ قوانینِ سه گانهٔ کپلر را فراهم آورد.
پوزیتیوست هایِ منطقی به معنایِ دقیقِ کلمه «استقراگرا» نبودند، مگر آن که واژه را به معنایِ متفکری به کار بریم که صرفاً استقرا را مجاز می داند، و دربارهٔ مبانیِ منطقیِ آن تئوری می پردازد.
مشکلاتِ استقراگرایی
استقراگرایی با وجودِ جذابیت اش دچارِ مشکلاتِ بسیاری است. دیدیم که بیکن دو اعتقاد دربارهٔ استقرا داشت. این دو اعتقاد در پیروانِ بعدیِ وی نیز باقی ماند. اشکالاتِ عمدهٔ این روش شناسی بتبعِ این دو گزاره به دو دسته تقسیم می گردند:
۱ - ساده ترینِ این مشکلات جور در نیامدنِ این روش شناسی با تاریخِ علم است. براستی مثال هایی از تاریخ که استقراگرایی را تأیید کنند چقدر هستند؟ می دانیم که نیوتن موفق شد نظریه ای بپردازد ( نظریهٔ جهانیِ گرانش ) که هر سه قانونِ کپلر و قوانینِ گالیله در موردِ سقوطِ آزاد را همزمان به دست دهد. این کشف بعلاوه توضیح می داد که چرا معقول است فکر کنیم که زمین دورِ خورشید می گردد، و ضمناً علتِ جذبِ اشیا توسطِ زمین و علتِ گردشِ اجرام به دورِ یکدیگر را به یک علتِ واحد کاهش می داد. آیا نیوتن قانونِ جهانیِ گرانش را با نگاه به داده هایِ تجربی به دست آورد؟ آیا واقعاً خیر . . .
استقرا ( به انگلیسی: Induction ) یا استدلال استقرائی ( به انگلیسی: Inductive reasoning ) روشی است که در آن ذهن از قضایای جزئی به نتیجهٔ کلّی می رسد. درصورتی که مقدمه ها درست باشند، نتیجهٔ به دست آمده از استقرای ریاضی قطعا درست است، اما نتیجهٔ به دست آمده از استقرای فلسفی یا تجربی ممکن است درست نباشد.
... [مشاهده متن کامل]
محتویات
گونه های استقرا
استقراء تام
استقراء تام یعنی افراد موردنظر محصور و معدود باشند و هر یک جداگانه مورد بررسی قرار بگیرند و پس از آن حکم کلّی صادر شود. مانند این که یک اخترشناس تک تک سیاره های منظومهٔ خورشیدی را رصد می کند و می یابد که هریک از آن ها مداری بیضوی دارند؛ آن گاه حکم می کند که همهٔ سیّارات منظومه خورشیدی مدار بیضوی دارند؛ و یا در یک روستا، پزشک تک تک افراد را مورد آزمایش قرار می دهد و آن گاه حکم می کند که همهٔ افراد این روستا مبتلا به انگل روده اند.
استقراء ناقص
استقراء ناقص یعنی افراد موردنظر غیرقابل شمارش ( نامعدود ) باشند و ما تنها تعدادی از آن ها را دارای ویژگی ای بیابیم، آن گاه، آن خصوصیت را تعمیم دهیم و نتیجه بگیریم همگی افراد آن ویژگی را دارند. برای نمونه هنگام سرشماری شهری کوچک می یابیم همهٔ خانواده هایی که تاکنون از آنان پرسش شده است، مسلمان بوده اند؛ آن گاه حکم می کنیم که همهٔ خانواده های شهر مسلمان اند؛ این حکم ضرورت منطقی ندارد و ممکن است تعمیم نادرست باشد.
راه های نقد استقرا
استدلالی که نتیجه اش از راه تعمیم احکام امور جزئی به دست آمده باشد را می توان از سه راه نقد کرد:
نشان دادن این که برخی از مقدماتی که در تعمیم به آن ها استناد شده، نادرست هستند.
نشان دادن این که شواهد تعمیم استقرائی، نمونه های کافی یا متعارفی نیستند.
تردید در خود نتیجه و نشان دادن نادرستی آن.
جستارهای وابسته
استقراء ریاضی
استدلال استنتاجی
یادگیری ماشینی
منبع
محمد خوانساری. منطق صوری. آگاه، ۱۳۸۶. شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۴۱۶ - ۰۱۵ - ۸.
پیوند به بیرون
اقسام حجت یا استدلال، دانشنامه رشد
از ویکی پدیا
... [مشاهده متن کامل]
محتویات
گونه های استقرا
استقراء تام
استقراء تام یعنی افراد موردنظر محصور و معدود باشند و هر یک جداگانه مورد بررسی قرار بگیرند و پس از آن حکم کلّی صادر شود. مانند این که یک اخترشناس تک تک سیاره های منظومهٔ خورشیدی را رصد می کند و می یابد که هریک از آن ها مداری بیضوی دارند؛ آن گاه حکم می کند که همهٔ سیّارات منظومه خورشیدی مدار بیضوی دارند؛ و یا در یک روستا، پزشک تک تک افراد را مورد آزمایش قرار می دهد و آن گاه حکم می کند که همهٔ افراد این روستا مبتلا به انگل روده اند.
استقراء ناقص
استقراء ناقص یعنی افراد موردنظر غیرقابل شمارش ( نامعدود ) باشند و ما تنها تعدادی از آن ها را دارای ویژگی ای بیابیم، آن گاه، آن خصوصیت را تعمیم دهیم و نتیجه بگیریم همگی افراد آن ویژگی را دارند. برای نمونه هنگام سرشماری شهری کوچک می یابیم همهٔ خانواده هایی که تاکنون از آنان پرسش شده است، مسلمان بوده اند؛ آن گاه حکم می کنیم که همهٔ خانواده های شهر مسلمان اند؛ این حکم ضرورت منطقی ندارد و ممکن است تعمیم نادرست باشد.
راه های نقد استقرا
استدلالی که نتیجه اش از راه تعمیم احکام امور جزئی به دست آمده باشد را می توان از سه راه نقد کرد:
نشان دادن این که برخی از مقدماتی که در تعمیم به آن ها استناد شده، نادرست هستند.
نشان دادن این که شواهد تعمیم استقرائی، نمونه های کافی یا متعارفی نیستند.
تردید در خود نتیجه و نشان دادن نادرستی آن.
جستارهای وابسته
استقراء ریاضی
استدلال استنتاجی
یادگیری ماشینی
منبع
محمد خوانساری. منطق صوری. آگاه، ۱۳۸۶. شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۴۱۶ - ۰۱۵ - ۸.
پیوند به بیرون
اقسام حجت یا استدلال، دانشنامه رشد
از ویکی پدیا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)