استفاقه. [ اِ ت ِ ق َ ] ( ع مص ) افاقه. به شدن گرفتن بیمار. صحت روی کردن بیمار را. || بهوش آمدن مست و جز آن. ( منتهی الارب ). با هوش آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). به خود آمدن. || به حالت اصلی بازگشتن. || برآسودن. ( تاج المصادر بیهقی ). || فواق فواق دوشیدن ناقه را. || بازایستادن از شراب. ( منتهی الارب ).