استغراب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سخت بخندیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نیک سخت بخندیدن. ( زوزنی ). مبالغه کردن در خنده. و اُستغرب ، مجهولاً کذلک. ( منتهی الارب ). || غریب و عجیب آمدن. ( زوزنی ). عجیب و غریب شمردن. غریب آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بعید شمردن. بعید داشتن.- استغراب کردن ؛ مستبعد شمردن. استعجاب.
غریب شمردن، عجیب وغریب پنداشتن چیزی، به شگفت آمدن( مصدر ) غریب شمردن عجب دانستن چیزی را بشگفت آمدن از امری .