استغاره

لغت نامه دهخدا

استغاره. [ اِ ت ِ رَ ] ( ع مص ) تاراج کردن. تاختن قومی یا جائی را. ( منتهی الارب ). || برآماسیدن خستگی یا ریش. برآماسیدن زخم. ( منتهی الارب ). || بغور فرودآمدن. ( منتهی الارب ): استغار الرجل ؛ اراد هبوط ارض غور ای مطمئنة. || آهنگ کردن. || پیه گرفتن. ( منتهی الارب ). فربه شدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). یقال : استغار الشحم فیه ؛ ای استطار وسمن. ( منتهی الارب ). || غیرت خواستن از خدای تعالی. یقال : استغور اﷲ تعالی ؛ اذا سأله الغیرة. ( منتهی الارب ). ای المیرة [خواربار]. ( قطر المحیط ).

فرهنگ فارسی

تاراج کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس