استعکاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) فربه گردیدن شتر و سوسمار. || به چیزی درآمدن. ( منتهی الارب ). || میل کردن و چسبیدن شکار از خوف صیاد: استعکد الطائر؛ انضم الی الشی مخافةالجوارح من الطیور الجوارح ، و استعکد الضب ُ بحجر اوشجر؛ تعصر به مخافة عقاب او باز. ( اقرب الموارد ). || استعکد الماء؛ اجتمع. ( اقرب الموارد ).