لغت نامه دهخدا
- استعفا خواستن و استعفا دادن و استعفا کردن ؛ از شغل معافیت خواستن. خود را خلع کردن.
فرهنگ معین
مترادف ها
واگذاری، کناره گیری، استعفاء، حقارت
جدایی، فرار، استعفاء، رم، هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
استعفاء: واگامیدن ( دکترملایری )
این جمله کوتاه عنوان استفاء و کناره گرفتن از جایگاه
پیشنهاد موکدا میگردد.
Given Situation
پیشنهاد موکدا میگردد.