استعصام

لغت نامه دهخدا

استعصام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) چنگ درزدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). دست زدن سوار از خوف بر آنچه جهت گرفتن سازند. ( منتهی الارب ). دست در چیزی زدن از خوف افتادن. || طلب عصمت کردن. || بازداشتن. ( منتهی الارب ). || بازایستادن. ( زوزنی ). واایستادن. واایستیدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

چنگ درزدن درچیزی، دست انداختن به چیزی برای نگاهداشتن خود ، پناه آوردن، بازداشتن، بازایستادن
( مصدر ) ۱ - چنگ در زدن دست انداختن تشبث کردن . ۲ - پناه آوردن .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - چنگ زدن . ۲ - پناه آوردن .

فرهنگ عمید

متوسل شدن، پناه بردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس