استعصام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) چنگ درزدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). دست زدن سوار از خوف بر آنچه جهت گرفتن سازند. ( منتهی الارب ). دست در چیزی زدن از خوف افتادن. || طلب عصمت کردن. || بازداشتن. ( منتهی الارب ). || بازایستادن. ( زوزنی ). واایستادن. واایستیدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
چنگ درزدن درچیزی، دست انداختن به چیزی برای نگاهداشتن خود ، پناه آوردن، بازداشتن، بازایستادن ( مصدر ) ۱ - چنگ در زدن دست انداختن تشبث کردن . ۲ - پناه آوردن .