( استعادة ) استعادة. [ اِ ت ِ دَ ] ( ع مص ) تکرار. اعاده طلبیدن. بازداشت خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ). طلب اعاده. بازگشت خواستن. طلب بازگردانیدن. ( غیاث ). طلب عود کردن. بازگشتن خواستن به کاری. یقال : استعدته الشی فاعاده ؛ ای سألته ان یفعله ثانیاً. ( منتهی الارب ). || خوی کردن به چیزی. || خوی کردن خواستن. || سخن وادرخواستن . ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بازگفتن خواستن.