استسباع

لغت نامه دهخدا

استسباع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سکون و بی حرکتی شکاری چون سَبُع بیند. و رجوع به مستسبع شود.

فرهنگ فارسی

سکون و بی حرکتی

پیشنهاد کاربران

استسباع به معنای مسخ و مسحور شدن است. برای تقریب به ذهن، صیدی را که با زُل زدن مستقیم به چشمان صیاد، آنچنان مسحور می شود که اراده وقدرت گریز از وی سلب می گردد؛مستسبع می گویند. در حوزه های فرهنگی، اجتماعی
...
[مشاهده متن کامل]
و سیاسی، شاید الینه شدن درقبال فرهنگ مهاجم که مرحوم استاد دکتر شریعتی در کتاب الیناسیون فرهنگی به تفصیل راجع به آن سخن گفته اند، را نیز بتوان در توضیح واژه استسباع به یاری گرفت.

بپرس