- مثل آستری ؛ جامه و قماشی بد و بی دوام.
استری. [ اَ ت َ ] ( حامص ) چموشی.
- استری کردن ؛ چموشی کردن. توسنی کردن. بدقلقی کردن :
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ.
سوزنی.
استری. [ اِ ] ( اِخ ) قصبه ایست در خطه گالیسی در 65 هزارگزی جنوب لمبرگ در ساحل نهر استری.