گشته از زادن مخالف تو
مادر روزگار استرون.
خسروی.
نکاحی میکند با دل بهر دم صورت عنین نزاید گرچه جمع آیند صد عنین و استرون.
مولوی.
سهل نماید بر استرونان محنت زائیدن آبستنان.
امیرخسرو.
مخفف آن سترون است : حبلی آیند دختران سترون.
فرخی.
کنون شویش بمرد و گشت فرتوت از آن فرزند زادن شد سترون.
منوچهری.
دلم آبستن خرسندی آمداگر شد مادر روزی سترون.
خاقانی.
نفس نباتی ار بعزب خانه باز شدعیبش مکن که مادر گیتی سترونست.
انوری.