استرعاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص )چکانیدن پیه. گرفتن گداخته پیه. ( منتهی الارب ). || پیشی گرفتن اسب و درگذشتن. در پیش شدن : استرعف الفرس. ( منتهی الارب ). || خون آلود کردن سنگریزه سم ستور را. ( منتهی الارب ). خون برآوردن.