استرعاء

لغت نامه دهخدا

استرعاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نگاهبانی فرمودن کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). نگهبانی کردن خواستن. ( زوزنی ). نگاه داشتن خواستن. ( منتهی الارب ). استحفاظ. نگاه داشتن و حفظ از کسی خواستن. نگاهبانی از کسی طلبیدن. || نگاهبانی کردن. ( منتهی الارب ). || استماع و گوش دادن طلبیدن. || بشبانی گرفتن.
- امثال :
من استرعی الذئب فقد ظلم .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - نگهبان خواستن . ۲ - طلب توجه کردن .

پیشنهاد کاربران

استرعاء:[اصطلاح حقوق]عبارت است از دعوت شاهد اصل از شاهد فرع مبنی بر اینکه، شهادت او را تحمل نماید.

بپرس