استراق
/~esterAq/
مترادف استراق: دزدی، دستبرد، سرقت
برابر پارسی: دزدی، دزدیدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- استراق سمع ؛ دزدیده گوش بداشتن. ( زوزنی ). دزدیده گوش بسخن فراداشتن. گوش بسخن کسی داشتن. ( غیاث ). گوش ایستادن. دزدیده گوش کردن. گوش داشتن پنهانی سخن کسی را. گوش دادن نهانی سخن کسی را. ( منتهی الارب ).
- استراق نظر ؛ دزدیده دیدن.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) دزدیدن کاری کردن . یا استراق سمع . دزدیده شنیدن گوش بسخن کسی فرا دادن نغوشه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کار دیگری را به خود نسبت دادن.
* استراقِ سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران.
پیشنهاد کاربران
جالبه واژه استراق بصر را برای اولین بار در کتاب شکر تلخ اثر جعفر شهری خوندم تا حالا فقط واژه استراق فقط برای سمع دیده بودم به کار ببرند.
به معنی دزدید و یکی از مثال هایش هم هستش:استراق سمع به معنی دزدیده گوش کردن، پنهانی گوش کردن