reason (فعل)استدلال کردن، دلیل و برهان اوردن، محاجه کردن، دلیل استدلال کردنargue (فعل)دلیل اوردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، استدلال کردن، بحی کردن، گفتگو کردنratiocinate (فعل)دلیل اوردن، استدلال کردن
ها: فرنود، فرنودآوری، برآورد، سنجش، سنجه، آزمایه، فرجاد ترکیب فر ( شکوه و بزرگی ) جاد ( رسیدن و حاصل شدن )می توان از {نشان دادن} بکار برد.برهانیدن بیانگراحیانا اگه بعد از استدلال متفاوتی بیاد درست میشه؟!؟�استدلال های متفاوتی میکردند�استناد کردناستدلال=بیان کردن دلیلیبیانگر بودن+ عکس و لینک