استداد

لغت نامه دهخدا

استداد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) استوار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). استوار گردیدن. ( منتهی الارب ). || راست شدن. ( منتهی الارب ). استقامة. ( قطر المحیط ). || بند شدن : اِستدّت عیون الخرز؛ بند شد سوراخ های دوخت. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

استوار شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس