استخوانی. [اُ ت ُ خوا / خا ] ( ص نسبی ) منسوب به استخوان. از استخوان. عظمی : خبر داری ای استخوانی قفس که جان تو مرغی است نامش نفس.سعدی.
bony (صفت)استخوانی، استخوان دارosseous (صفت)استخوانیosteoid (صفت)استخوانی، استخوان وار، استخوان مانند