ستخوان در زخم گذاشتن ، یا استخوان لای زخم گذاشتن ؛ کاری را بعمد بطول کشانیدن. گویند قصابی را استخوان خرده ای بر پلک خلیده او را بتعب میداشت. لاجرم به کحال شد. کحال او را عشوه ای میداد و هر روز داروگونه ای در چشم وی میکرد و او هر بامداد منی گوشت بمطبخ طبیب می فرستاد. روزی بعادت بیامد طبیب خانه نبود تلمیذ چشم او را بگشود. ریزه استخوان بدید و بیرون کرد. رنجور برفت و دیگر باز نگشت. کحال از شاگرد ماجری بپرسید گفت ریزه بر دیده داشت بدیدم و بر آوردم و بَلَسان بنهادم مانا که بهبودی یافته است کحال بخشم شد و گفت زهی ابله من هم آن استخوان میدیدم لیکن گوشت روزانه را نیز چشم میداشتم. ( امثال و حکم ج 1 ص 171 ) .
... [مشاهده متن کامل]
زخم سر سگ سگ کند علاج ؛ گویند چون سر سگی خستگی و جراحت یابد سگ دیگر آنرا لیسد و به شود. ملا پریشان گوید:
عمر بتعریف عثمان بی محتاج
زخم سر سگ سگ مکه علاج.
( از امثال و حکم ج 2 ص 900 )
... [مشاهده متن کامل]
زخم سر سگ سگ کند علاج ؛ گویند چون سر سگی خستگی و جراحت یابد سگ دیگر آنرا لیسد و به شود. ملا پریشان گوید:
عمر بتعریف عثمان بی محتاج
زخم سر سگ سگ مکه علاج.
( از امثال و حکم ج 2 ص 900 )