لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دارای استخوان، جانوری که بدنش استخوان دارد ، وکنایه ازشخص اصیل ونجیب وشریف وارجمند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. جانوری که بدنش استخوان دارد.
۳. [مجاز] اصیل، نجیب، شریف، ارجمند، و دارای نفوذ.
مترادف ها
استخوانی، استخوان دار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید