استحکام
/~estehkAm/
مترادف استحکام: استقامت، استواری، تحکیم، تقویت، ثبات، حصانت، محکمی
برابر پارسی: استواری، پا بر جایی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) محکم شدن استوار شدن محکم بودن . ۲ - ( مصدر )استواری خواستن . ۳ - ( اسم ) استواری : استحکام ساختمان . جمع : استحکامات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. استوار کردن امور.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
استحکام (شهداد). استحکام، روستایی است از توابع بخش شهداد شهرستان کرمان در استان کرمان ایران.
این روستا در دهستان تکاب قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۳۳۸نفر ( ۷۹خانوار ) بوده است. [ ۱]
این روستا در دهستان تکاب قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۳۳۸نفر ( ۷۹خانوار ) بوده است. [ ۱]
wiki: استحکام (شهداد)
استحکام (فرگشت). در زیست شناسی فرگشتی، استحکام یا پایداری یک دستگاه زیستی ( که استحکام بیولوژیکی یا ژنتیکی[ ۱] نیز نامیده می شود ) ، تداوم یک ویژگی یا صفت خاص در یک سیستم تحت اختلالات یا شرایط نبود قطعیت است. [ ۲] [ ۳] استحکام در توسعه به عنوان کانالیزه شدن شناخته می شود. [ ۴] [ ۵] با توجه به نوع آشفتگی، استحکام را می توان به عنوان استحکام جهشی، محیطی، نوترکیبی یا رفتاری و غیره طبقه بندی کرد. [ ۶] [ ۷] [ ۸] استحکام از طریق ترکیب بسیاری ازسازوکارهای ژنتیکی و مولکولی به دست می آید و می تواند با انتخاب مستقیم یا غیرمستقیم تکامل یابد. چندین سیستم مدل برای مطالعه تجربی استحکام و پیامدهای تکاملی آن توسعه یافته اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: استحکام (فرگشت)
مترادف ها
ایستادگی، سختی، مخالفت، استحکام، پایداری، مقاومت، معارضه، عایق مقاومت
دوام، توانایی، قوت، پا، استحکام، نیرو، زور، قوه
دوام، خلاصه، ماده، جوهر، استحکام، جسم، جنس، مفهوم، مفاد، ذات، شیی، ماده اصلی
پشت، استقامت، ستون فقرات، استحکام، استواری، تیرهء پشت
سختی، سخت گیری، استحکام، سفتی، عدم تراضی
استحکام، استواری، ثبات، پایداری، پایایی، محکمی، پا بر جایی
تقویت، استحکام، بارو، سنگر بندی
دوام، سختی، استحکام، استواری، ضخامت، سفتی، محکمی، جمود
استحکام، استواری، ثبات، پایداری
توافق، استحکام، ثبات، درجه غلظت، پیگیری
استحکام، استقرار، سفت سازی
توافق، استحکام، ثبات، درجه غلظت
بزرگی، استحکام، استواری، قوام
استحکام، ثبات، سنگ ریزه، شن، ریگ، ماسه سنگ
استحکام، گرانیت، سنگ خارا، خارا
قدرت، استحکام، طاقت، بنیه، نیروی پایداری
فارسی به عربی
( استحکام (استحکامات ) ) تحصین
پیشنهاد کاربران
استواری
لری بختیاری
پَرت، پَتار، پَرتُپَتاریژاگ:استحکام
پَتارَل، واژاپ:استحکامات
پَرت، پَتار، پَرتُپَتاریژاگ:استحکام
پَتارَل، واژاپ:استحکامات
🇮🇷 همتای پارسی: پایداری 🇮🇷
استحکام مقداری نیرویی که لازم است تا یک ماده در اثر کشیدن گسسته یا بریده می شود
اصلا خوب نبود چون من زده بودم جمله سازی با استحکام من هرچی میزدم استحکام
می آورد
می آورد
یک سخن بگویبد؛پایداری
مناعت
موانعى براى دفع دشمن
موانعی در جنگ ها برای رفع دشمن