استحواذ

لغت نامه دهخدا

استحواذ. [ اِ ت ِح ْ ] ( ع مص ) دست یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). چیره شدن بر چیزی. ( منتهی الارب ). استیلاء. مستولی گردیدن. ( منتهی الارب ). غالب شدن : استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکراﷲ اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون. ( قرآن 19/58 ).

فرهنگ معین

(اِ تِ حْ ) [ ع . ] (مص ل . ) غلبه کردن ، چیره شدن .

فرهنگ عمید

غالب شدن، دست یافتن و چیره شدن، غلبه.

پیشنهاد کاربران

بپرس