استحفار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) استحفار نهر؛سزاوار کندن شدن جوی. ( از منتهی الارب ). بکندن آمدن جوی. ( تاج المصادر بیهقی ). فرو کندن. ( زوزنی ). فروکندن چاه و جوی خواستن. بهنگام کندن آمدن جوی و چاه.