استجازه. [ اِ ت ِ زَ ] ( ع مص ) اجازت خواستن. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ) ( غیاث ). اذن خواستن. دستوری خواستن. رخصت طلبیدن. اجازت طلبیدن. || صله طلبیدن. ( منتهی الارب ). عطا خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || جواز خواستن ، و آن آبی باشد که مواشی و زراعت را دهند. ( منتهی الارب ). آب خواستن برای زمین یا چاروا. جواز خواستن و آبی باشدکه فرا چهارپای و کشت دهند. ( تاج المصادر بیهقی ).
اجازه خواستن، ا ن خواستن، رخصت طلبیدن ، صله خواستن( مصدر ) دستوری خواستن اجاره طلبیدن رخصت خواستن جمع : استجازات .