استثنا
/~estesnA/
مترادف استثنا: مستثنا، جدا
برابر پارسی: جدا، سوا
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. (ادبی ) در دستور زبان، خارج کردن چیزی یا کسی از یک حکم عمومی، بیرون کردن چیزی از حکم ماقبل با گفتن کلماتی مانندِ الا، جز، و مگر.
۳. (صفت ) آنچه بیرون از حکم کلی قرار گرفته، استثناشده.
۴. (صفت ) ممتاز، برتر: او بین همکلاسی هایش یک استثنا بود.
۵. [قدیمی] گفتنِ «إن شاءالله» در سخن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] استثنا (منطق). استثنا کردن در علم منطق عبارت است از اثبات یا نفی مقدم یا تالی در قیاس شرطی.
استثنا در منطق یعنی اثبات یا نفی مقدم یا تالی در قیاس شرطی.
وجه تسمیه
وجه تسمیه آن این است که در عربی مقدم یا تالی را با قضیه ای که با «لکن» از ادات استثناء آغاز می شود اثبات یا نفی می کنند. «متصله موجبه لزومی را چون استثناء عین مقدم او کنند، منتج عین تالی او باشد».
شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۴۲.
۱. ↑ شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۴۲.۲. ↑ ابن سینا، حسین بن عبدالله، دانش نامه علائی، ص۸۱.
...
استثنا در منطق یعنی اثبات یا نفی مقدم یا تالی در قیاس شرطی.
وجه تسمیه
وجه تسمیه آن این است که در عربی مقدم یا تالی را با قضیه ای که با «لکن» از ادات استثناء آغاز می شود اثبات یا نفی می کنند. «متصله موجبه لزومی را چون استثناء عین مقدم او کنند، منتج عین تالی او باشد».
شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۴۲.
۱. ↑ شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۴۲.۲. ↑ ابن سینا، حسین بن عبدالله، دانش نامه علائی، ص۸۱.
...
wikifeqh: استثنا_(منطق)
مترادف ها
رد، اعتراض، استثنا، استثناء
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در شرایط خاص
بهترین پیشوندها برای بکارگیریِ " استثنا، مستثنی، مستثنی کردن، به استثنایِ. . . " و " انضمام، به انضمامِ . . . " :
پیش از هر چیز باید بگویم که " به استثنایِ . . . " پادواژه یِ " به انضمامِ . . . " است.
... [مشاهده متن کامل]
درواژگانِ " استثنا، مستثنی، مستثنی کردن" چیزی یا چیزهایی " بیرون" گذاشته می شود و در واژگانِ " انضمام و. . . " چیزی یا چیزهایی " درون" گذاشته می شوند.
در زبان آلمانی کارواژه یِ " ausschliessen " و در زبانهای اروپایی کارواژه های " except/ exclude " برای " استثنا/مستثنی ساختن/کردن"
بکار می روند که در آلمانی از پیشوند " aus " و در زبانهای اروپایی از پیشوند " ex" که عملگری برای نشان دادنِ " بیرون/به بیرون" است، بکار گرفته می شود و پیشوندِ همکارکردِ آنها در زبانِ پارسی " آز ( نمونه: آزمودن ) ، زِ، زُ ( نمونه:زدودن ) ، هَز ( نمونه: هزینه ) " می باشد که برآمده از پیشوند اوستایی - پارسی میانه " اوس، اوز" هستند. پادواژه یِ " ausschliessen" در زبانِ آلمانی " einschliessen " برای " انضمام سازی" می باشد که از پیشوندِ " ein" که عملگری برای نشان دادن " ورود، ورود به" بهره گرفته شده است و در زبانِ پارسی پیشوندهایی همچون " نِ" و " اَندر" و " در" پیشوندهایی هستند که این کارکرد را بازنمایی می کنند ( برای آگاهی بیشتر در این زمینه به زیرواژه های " نِ" و " اَندر" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بنابراین چه پیشوندهایی برای واژگانِ " استثنا، مستثنی، مستثنی کردن" پیشنهاد می شود:
1 - پیشوند " آز " که باز نمایی کننده یِ " بیرون، به بیرون" می باشد. ( ریختهایِ دیگرِ این پیشوند: زِ، زُ، هَز )
2 - پیشوندِ " برون/بیرون"
3 - پیشوندِ " وی/گُ" که در زبانِ پارسی پیشوندِ "جداسازی" نیز می باشد بمانند" گُسستَن"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
چه پیشوندهایی برای واژگانِ " انضمام، به انضمامِ . . . و. . . " پیشنهاد می شود؟
1 - پیشوندِ " نِ"
2 - پیشوندِ " اندر"
3 - پیشوندِ " درون"
4 - پیشوند" در"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته:
کاراییِ پیشوندِ " اوس، اوز" در اوستایی چنین بوده اند:
1 - بالا، بر ( همچنین: بلندی ) که در این مینه با واژه " اوج" نیز همریشه است ( در اوستایی این کارکرد بسیار فراوان بوده است. )
2 - بیرون، به سمت بیرون
3 - سوای، جدای از
چنانچه این پیشوند برایِ واژگانِ " مستثنی، استثنا" گزیده شود، کارکردهایِ 2 و 3 در بالا را در نظر خواهیم داشت.
نکته:
واژگانِ "انضمام و به انضمامِ و. . . " را از واژگانِ "ضمیمه و. . . " جداسازی کنید و از دریچه زبانِ عربی به واژگان نگاه نیاندازید؛چراکه بهترین پیشوندها برای " ضمیمه و. . . " پیشوندهایِ " پی" و " اَف" می باشند. من آگاهانه واژگانِ عربی را در نوشته ی بالا بکار بردم، تا جایگزینهایِ پارسی بجایِ آنها نیز روشن و آشکار شود.
نکته:
اگر بخواهیم کارواژه یِ " ausschliessen" ( آلمانی ) و " exclude" ( اروپایی ) را تکواژ به تکواژ به زبان پارسی بازگردانیم، کارواژه یِ " آزوستن ( آز. وَستَن ) یا " آزبستن ( آز. بَستَن ) " را خواهیم داشت که من در زیر واژه یِ " اخراج " از همین تارنما پیشنهاد کردم. ولی شما خود می توانید کارواژه درخوری را با پیشوندهای بالا همراه سازید و واژه یِ دلخواه خود را بسازید. برای نمونه " آزگذاشتن/اندرگذاشتن و. . . "
نکته:
پیشوندِ " اوز، اوس" در زبانهایِ اوستایی - پارسی میانه از پیشوندهای پُرکاربرد بوده است که در گذر زمان به دلیلِ فراموشیِ کاربردِ آن، به تاریکی رفته است و در برخی جاها نیز پیشوندها و واژگانِ دیگر جایگزینِ آن شده اند. اکنون سزاوار است که ما این پیشوند را زنده سازی کنیم و سپس آن را در دسته یِ "پیشوندهایِ جدایی پذیر" بگنجانیم تا دیگر فراموش نشود و واژگانِ اندک شمارِ " آزمودن، زدودن و. . . " را جدایی پذیر کرده ( برای نمونه: آز بمایید به جای بیآزمایید ) تا خوانِشِ آن آسانتر و کاربردِ پیشوند نمایان تر شود. همچنین ما باید پیشوند " آز، زِ ، زُ" را به یک ریخت در آوریم تادچارِ آشفتگی نشویم که پیشنهادِ من پیشوندِ " آز" می باشد. فراموش نکنید که جدایی پذیر کردنِ پیشوندها ساختارِ واژگان را دگرگون نمی سازد ( برای نمونه واژگانِ " آزمایش، آزمودگی، آزمایه و. . . " چه پیشوند جدایی پذیر باشد چه جدایی ناپذیر، یکی و اینهمان خواهند بود. پس نگران و دلواپس نباشید. )
نکته:
همچنین شما می توانید واژگانِ " include " و واژگانِ دیگری همچون " exclusive ، inclusive " و . . . را بررسی کنید تا اندریافت بهتری در پیرامونِ واژگانِ بالا بدست آورید.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت: رویبرگهای 306 و 307 از نبیگ " فرهنگ واژه های اوستا"
پیش از هر چیز باید بگویم که " به استثنایِ . . . " پادواژه یِ " به انضمامِ . . . " است.
... [مشاهده متن کامل]
درواژگانِ " استثنا، مستثنی، مستثنی کردن" چیزی یا چیزهایی " بیرون" گذاشته می شود و در واژگانِ " انضمام و. . . " چیزی یا چیزهایی " درون" گذاشته می شوند.
در زبان آلمانی کارواژه یِ " ausschliessen " و در زبانهای اروپایی کارواژه های " except/ exclude " برای " استثنا/مستثنی ساختن/کردن"
بکار می روند که در آلمانی از پیشوند " aus " و در زبانهای اروپایی از پیشوند " ex" که عملگری برای نشان دادنِ " بیرون/به بیرون" است، بکار گرفته می شود و پیشوندِ همکارکردِ آنها در زبانِ پارسی " آز ( نمونه: آزمودن ) ، زِ، زُ ( نمونه:زدودن ) ، هَز ( نمونه: هزینه ) " می باشد که برآمده از پیشوند اوستایی - پارسی میانه " اوس، اوز" هستند. پادواژه یِ " ausschliessen" در زبانِ آلمانی " einschliessen " برای " انضمام سازی" می باشد که از پیشوندِ " ein" که عملگری برای نشان دادن " ورود، ورود به" بهره گرفته شده است و در زبانِ پارسی پیشوندهایی همچون " نِ" و " اَندر" و " در" پیشوندهایی هستند که این کارکرد را بازنمایی می کنند ( برای آگاهی بیشتر در این زمینه به زیرواژه های " نِ" و " اَندر" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بنابراین چه پیشوندهایی برای واژگانِ " استثنا، مستثنی، مستثنی کردن" پیشنهاد می شود:
1 - پیشوند " آز " که باز نمایی کننده یِ " بیرون، به بیرون" می باشد. ( ریختهایِ دیگرِ این پیشوند: زِ، زُ، هَز )
2 - پیشوندِ " برون/بیرون"
3 - پیشوندِ " وی/گُ" که در زبانِ پارسی پیشوندِ "جداسازی" نیز می باشد بمانند" گُسستَن"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
چه پیشوندهایی برای واژگانِ " انضمام، به انضمامِ . . . و. . . " پیشنهاد می شود؟
1 - پیشوندِ " نِ"
2 - پیشوندِ " اندر"
3 - پیشوندِ " درون"
4 - پیشوند" در"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته:
کاراییِ پیشوندِ " اوس، اوز" در اوستایی چنین بوده اند:
1 - بالا، بر ( همچنین: بلندی ) که در این مینه با واژه " اوج" نیز همریشه است ( در اوستایی این کارکرد بسیار فراوان بوده است. )
2 - بیرون، به سمت بیرون
3 - سوای، جدای از
چنانچه این پیشوند برایِ واژگانِ " مستثنی، استثنا" گزیده شود، کارکردهایِ 2 و 3 در بالا را در نظر خواهیم داشت.
نکته:
واژگانِ "انضمام و به انضمامِ و. . . " را از واژگانِ "ضمیمه و. . . " جداسازی کنید و از دریچه زبانِ عربی به واژگان نگاه نیاندازید؛چراکه بهترین پیشوندها برای " ضمیمه و. . . " پیشوندهایِ " پی" و " اَف" می باشند. من آگاهانه واژگانِ عربی را در نوشته ی بالا بکار بردم، تا جایگزینهایِ پارسی بجایِ آنها نیز روشن و آشکار شود.
نکته:
اگر بخواهیم کارواژه یِ " ausschliessen" ( آلمانی ) و " exclude" ( اروپایی ) را تکواژ به تکواژ به زبان پارسی بازگردانیم، کارواژه یِ " آزوستن ( آز. وَستَن ) یا " آزبستن ( آز. بَستَن ) " را خواهیم داشت که من در زیر واژه یِ " اخراج " از همین تارنما پیشنهاد کردم. ولی شما خود می توانید کارواژه درخوری را با پیشوندهای بالا همراه سازید و واژه یِ دلخواه خود را بسازید. برای نمونه " آزگذاشتن/اندرگذاشتن و. . . "
نکته:
پیشوندِ " اوز، اوس" در زبانهایِ اوستایی - پارسی میانه از پیشوندهای پُرکاربرد بوده است که در گذر زمان به دلیلِ فراموشیِ کاربردِ آن، به تاریکی رفته است و در برخی جاها نیز پیشوندها و واژگانِ دیگر جایگزینِ آن شده اند. اکنون سزاوار است که ما این پیشوند را زنده سازی کنیم و سپس آن را در دسته یِ "پیشوندهایِ جدایی پذیر" بگنجانیم تا دیگر فراموش نشود و واژگانِ اندک شمارِ " آزمودن، زدودن و. . . " را جدایی پذیر کرده ( برای نمونه: آز بمایید به جای بیآزمایید ) تا خوانِشِ آن آسانتر و کاربردِ پیشوند نمایان تر شود. همچنین ما باید پیشوند " آز، زِ ، زُ" را به یک ریخت در آوریم تادچارِ آشفتگی نشویم که پیشنهادِ من پیشوندِ " آز" می باشد. فراموش نکنید که جدایی پذیر کردنِ پیشوندها ساختارِ واژگان را دگرگون نمی سازد ( برای نمونه واژگانِ " آزمایش، آزمودگی، آزمایه و. . . " چه پیشوند جدایی پذیر باشد چه جدایی ناپذیر، یکی و اینهمان خواهند بود. پس نگران و دلواپس نباشید. )
نکته:
همچنین شما می توانید واژگانِ " include " و واژگانِ دیگری همچون " exclusive ، inclusive " و . . . را بررسی کنید تا اندریافت بهتری در پیرامونِ واژگانِ بالا بدست آورید.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت: رویبرگهای 306 و 307 از نبیگ " فرهنگ واژه های اوستا"
برتافته
استثنا از مصدر ثنی گرفته شده ( ثنی ) به معنای عطف و پیچاندن است ، و نیز به معنای رد بعضی بر بعض دیگر است . صاحب مجمع البیان میگوید: اصل ( ثنی ) به معنای عطف است ، وقتی بخواهی بگوئی فلانی را از فلان یا
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
فلان عمل منصرف کردم میگوئی : ( ثنیته عن کذا ) . لذا کلمه ( استثنأ ) از همین باب است ، چون در استثنأ نظر خود را به جمله قبل بر میگردانی و افرادی را از آن استثنأ میکنی . و از همین باب است کلمه ( اثنان : دو ) ، چون دومی از هر چیز عطف به اولی آن می شود، و به سوی آن برگردانده می شود: ( ثنأ ) هم که به معنای مدح است از این باب است ، زیرا در مدح و ستودن ، فضایل شخص ممدوح را یکی یکی ذکر می کنند، دومی را به اولی و سومی را به دومی عطف مینمایند. ( ترجمه ی تفسیر المیزان )
جدابافته
آمیخته واژه ی �جدابافته� را با اندک چشم پوشی، بجای واژه ی از ریشه عربی: �استثناء� بکار برده و بجای �استثنایی بر قاعده� نوشته ام: �جدابافته ای بر قاعده�. برای واژه ی �قاعده� به مانش فلسفی آن، واژه ی پارسی درخور نیافتم. نکته ی مهم در کاربرد چنین زبانزدی که شاید کم تر به دیده گرفته شده، آرش آن است که در بنیاد خود، اشاره به کار یا جُستاری نشدنی دارد؛ زیرا �قاعده� در مانش فلسفی و منطقی که در اینجا منظور از آن، منطق صوری و الگوی متافیزیکی برخورد به پدیده ها در شیوه ی اندیشگی کهنه و ناسازگار با پیشرفت های دانشورانه و فن آورانه ی دو سه سده ی کنونی آدمی است، باید دو ویژگی دربر داشته باشد:
... [مشاهده متن کامل]
الف. سازگار با همه ی حکم های جزئیات جُستارِ خود باشد؛ و
ب. برای شناخت آن جزئیات، شایستگی کاربرد داشته باشد.
به این ترتیب و بر بنیاد آن شیوه اندیشگی، در �قاعده�، جدابافته ای ( استثناء ) نمی تواند و نباید هستی داشته باشد؛ زیرا �قاعده� را زیر و رو کرده از میان برمی دارد.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/03/blog - post_215. html
آمیخته واژه ی �جدابافته� را با اندک چشم پوشی، بجای واژه ی از ریشه عربی: �استثناء� بکار برده و بجای �استثنایی بر قاعده� نوشته ام: �جدابافته ای بر قاعده�. برای واژه ی �قاعده� به مانش فلسفی آن، واژه ی پارسی درخور نیافتم. نکته ی مهم در کاربرد چنین زبانزدی که شاید کم تر به دیده گرفته شده، آرش آن است که در بنیاد خود، اشاره به کار یا جُستاری نشدنی دارد؛ زیرا �قاعده� در مانش فلسفی و منطقی که در اینجا منظور از آن، منطق صوری و الگوی متافیزیکی برخورد به پدیده ها در شیوه ی اندیشگی کهنه و ناسازگار با پیشرفت های دانشورانه و فن آورانه ی دو سه سده ی کنونی آدمی است، باید دو ویژگی دربر داشته باشد:
... [مشاهده متن کامل]
الف. سازگار با همه ی حکم های جزئیات جُستارِ خود باشد؛ و
ب. برای شناخت آن جزئیات، شایستگی کاربرد داشته باشد.
به این ترتیب و بر بنیاد آن شیوه اندیشگی، در �قاعده�، جدابافته ای ( استثناء ) نمی تواند و نباید هستی داشته باشد؛ زیرا �قاعده� را زیر و رو کرده از میان برمی دارد.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/03/blog - post_215. html
برابر نهاد برای استثنا ; "کمیزه" و "کم خیزه"" کم باشگی" کم ازبیش" میباشد. برای مثال در جمله زیر"
گاهی استثناهایی نیز وجود داشته است
گاهی کماز بیشی هایی نیز وجود داشته و یا: گاهی کمباشگی هایی هم وجود داشته است.
... [مشاهده متن کامل]
شماری از پیشنهاد های دوستان بسیار خوب هستند اما برخی زمان ها نمی تواند مفهوم نهفته در کاربردهای "استثنا" را در همه ی عبارت ها و فراز های برساند رچرا که استثنا در زبان فارسی در معانی بکار برده می شود که در عربی وجود ندارند
گاهی استثناهایی نیز وجود داشته است
گاهی کماز بیشی هایی نیز وجود داشته و یا: گاهی کمباشگی هایی هم وجود داشته است.
... [مشاهده متن کامل]
شماری از پیشنهاد های دوستان بسیار خوب هستند اما برخی زمان ها نمی تواند مفهوم نهفته در کاربردهای "استثنا" را در همه ی عبارت ها و فراز های برساند رچرا که استثنا در زبان فارسی در معانی بکار برده می شود که در عربی وجود ندارند
جداگانگی، جداگانه
آمیخته واژه های �جداگانگی� و �جداگانه� را پیش از این به آرش �تفاوت� و �متفاوت� بکار برده ام. با این همه، می توان این آمیخته واژه ها را با اندک چشم پوشی درخور به آرش واژه های از ریشه اَربیِ ( عربی ) �استثناء� و �استثنایی� نیز بکار برد. نمونه:
... [مشاهده متن کامل]
آنجا که به یکی از جداگانگی ( استثناء ) های گمانه ی یورش نظامی امپریالیست ها به ایران می پردازد، نوشته ام . . .
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۸
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/10/blog - post_68. html
آمیخته واژه های �جداگانگی� و �جداگانه� را پیش از این به آرش �تفاوت� و �متفاوت� بکار برده ام. با این همه، می توان این آمیخته واژه ها را با اندک چشم پوشی درخور به آرش واژه های از ریشه اَربیِ ( عربی ) �استثناء� و �استثنایی� نیز بکار برد. نمونه:
... [مشاهده متن کامل]
آنجا که به یکی از جداگانگی ( استثناء ) های گمانه ی یورش نظامی امپریالیست ها به ایران می پردازد، نوشته ام . . .
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۸
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/10/blog - post_68. html
جدا، سوا
جداداری - سواداری
جداویژه/ سواویژه/ جدا/ سوا
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
هاویر hãvir ( کردی. )
نیسِد nised ( سنسکریت: نیسِدهَ nisedha )
ناوازه nãvãze ( کردی )
اَپَواد apavãd ( سنسکریت: اَپَوادَ apavãda )
هاویر hãvir ( کردی. )
نیسِد nised ( سنسکریت: نیسِدهَ nisedha )
ناوازه nãvãze ( کردی )
اَپَواد apavãd ( سنسکریت: اَپَوادَ apavãda )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)