استثاره. [ اِ ت ِ رَ ] ( ع مص ) استثارت. برانگیختن. ( از منتهی الارب ): و چون قوت و شوکت آن جماعت را با خویش می اندیشید و استثارت فتنی که پیش از این صادر شده است... ( جهانگشای جوینی ). || گرد برانگیختن. ( تاج المصادر بیهقی ). || استثاره قی ؛ با پر بردن داروئی به گلو قی کردن را.
پیشنهاد کاربران
رماندن:استَثارَ الأرنبَیعنی خرگوش را رماند برنگیختن :اسْتَثْأَرَ فلانٌ دیگران را جهت انتقام برانگیخت به کمک طلبیدن