استبهال.[ اِ ت ِ ] ( ع مص ) استبهال ناقة؛ دوشیدن ناقه بی پستان بند را. ( از منتهی الارب ). || استبهال والی رعیّت را؛ مهمل و بی قید گذاشتن حاکم رعایای خود را. ( منتهی الارب ). بی قید و مطلق العنان گردانیدن والی رعیت را. || استبهال بادیه قوم را؛ یعنی آزاد شدن آنان از اطاعت سلطان چون ببادیه درآیند، چه سلطان را بدانان دسترسی نباشد و هرچه خواهند کنند.