استبار

لغت نامه دهخدا

استبار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) میل به جراحت فروبردن تا غور آن معلوم شود. ( منتهی الارب ). || آزمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

میل بجراحت فرو بردن تا غور آن معلوم شود .

پیشنهاد کاربران

بپرس