استاندار
/~ostAndAr/
مترادف استاندار: حاکم، حکمران، والی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
استاندار. [ اِ ] ( فرانسوی ، اِ ) استاندارد. نمونه. انموذج. عیار.
فرهنگ فارسی
( اسم ) حاکم ایالت فرمانروای یک استان والی حاکم حکمران . توضیح در عهد ساسانی این کلمه بدین معنی بکار رفته نام استاندار کشکر و استاندار میشان در کتب مذکور است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] والی، حکمران.
جدول کلمات
مترادف ها
اسقف اعظم، نایب السلطنه، استاندار
فرمانفرما، استاندار، حاکم کل، فرماندار کل
استاندار
پیشنهاد کاربران
مجید علیائی
فرمان فرما
فرمان فرما