استادیوم
/~estAdiyom/
برابر پارسی: ورزشگاه
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
( اسم ) میدان ورزش زمین ورزش ورزشگاه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
اِستادیوم
واحد طول، برابر با طول مسیر مسابقۀ دو در المپیک، تقریباً معادل با ۱۸۴ متر.
واحد طول، برابر با طول مسیر مسابقۀ دو در المپیک، تقریباً معادل با ۱۸۴ متر.
wikijoo: استادیوم
استادیوم (ورزش). استادیوم (ورزش)(Staduim)
مکانی بزرگ برای برگزاری مسابقات، به ویژه مسابقات ورزشی که جایگاهی برای تماشاچیان دارد. در استادیوم های یونان قدیم در المپ، دلفی، آتن و دیگر مکان هایی که مسابقات ورزشی در آن ها برگزار می شد، مسیرهایی برای مسابقۀ دو وجود داشت. کلمۀ استادیوم برگرفته از واژۀ یونانی استادیون است که واحد طول برابر با طول مسیرهای مسابقات و حدود ۱۸۵ متر است. این مسیرها ظاهراً جز برای مسابقات غیر رقابتی، برای مسابقات ورزشی دیگر نیز به کار می رفت. تماشاچیان در دو طرف یا انتهای جایگاهی که به شکل نیم دایره بود، می نشستند. اولین استادیوم بزرگ و مدرن در ۱۸۹۶ در آتن برای برگزاری نخستین مسابقات المپیک ساخته شد که ظرفیتی برابر با ۶۰هزار تماشاچی داشت. امروزه استادیوم های مختلفی به صورت باز و بسته در اکثر کشورهای جهان، ازجمله ایران، وجود دارد.
مکانی بزرگ برای برگزاری مسابقات، به ویژه مسابقات ورزشی که جایگاهی برای تماشاچیان دارد. در استادیوم های یونان قدیم در المپ، دلفی، آتن و دیگر مکان هایی که مسابقات ورزشی در آن ها برگزار می شد، مسیرهایی برای مسابقۀ دو وجود داشت. کلمۀ استادیوم برگرفته از واژۀ یونانی استادیون است که واحد طول برابر با طول مسیرهای مسابقات و حدود ۱۸۵ متر است. این مسیرها ظاهراً جز برای مسابقات غیر رقابتی، برای مسابقات ورزشی دیگر نیز به کار می رفت. تماشاچیان در دو طرف یا انتهای جایگاهی که به شکل نیم دایره بود، می نشستند. اولین استادیوم بزرگ و مدرن در ۱۸۹۶ در آتن برای برگزاری نخستین مسابقات المپیک ساخته شد که ظرفیتی برابر با ۶۰هزار تماشاچی داشت. امروزه استادیوم های مختلفی به صورت باز و بسته در اکثر کشورهای جهان، ازجمله ایران، وجود دارد.
wikijoo: استادیوم_(ورزش)
جدول کلمات
مترادف ها
ورزشگاه، استادیوم
پیشنهاد کاربران
استادیوم؛ محل اتحاد و وحدت و اجتماع تک تک افراد در یک مکان. نیمه دوم این کانسپت کلامی یوم و یوما به مفهوم دریای نور و روشنایی می باشد. یوما به لحاظ عرفانی و فلسفه ی معنا و مفهومِ کلمات به مادر هم اطلاق می شود. که نامی از نام های خداوند متعال نیز هست. اگر هم از زاویه ذات دو حرف ( ی م ) در کلمه یوم نگاهی داشته باشیم ذات رفتاری و آوایی حرف ( ی ) به گونه ای است که از همکاری پهنای دو سطح زبان و سقف دهان قابل صادر شدن است و نمودش در عالم واقع اشاره به نور وجود هر آنچه که در عالم واقع هست دارد. و ذات رفتاری حرف ( م ) از اتحاد و هماهنگی هر دو لب قابل صادر شدن است و نماد صدور و تشعشع یک نور به هم آمده و واقع شده در یک هَمیان و اندرونی را اشاره دارد.
... [مشاهده متن کامل]
استاد؛
اگر از زاویه ی قانون ترکیب و متارکه حروف با ذات آوایی و رفتاری که حروف، از اتحاد اعضای دهان منطبق با عالم واقع در روند ایجاد و صدور کلمات در ابعاد مختلف دارند به این کلیدواژه نگاهی بندازیم این کلمه از ترکیب دو کلمه آس و تاد تشکیل شده است که با نگارگری حروف و خطوط فارسی آس و با نگارگری زبان عربی آص می باشد. در واقع برای رسیدن به مفاهیم کلمات غالبا اولویت در تلفظ و آوای کلمات در زبان تمدن بشری می باشد تا در نگارش. و آص از اصغر به مفهوم تک و خرد و ریز ایجاد شده است. و تاد چکیده کلمه اتحاد می باشد. و استاد یعنی یک شخص ماهر و کاریزماتیک که در جهت ایجاد یک ماشین یا سیستم و سازمان و نظام، قطعات خُرد و ریز را به همدیگر تاد و اتحاد و مُتحد می کند. در واقع تاد نتیجه ی منتاد یا منتاج و مونتاژ قطعات یا سرهم بندی نمودن و ریفِرَگ شدن قطعاتِ فرگمنت شده می باشد. و این اتحاد و مونتاد یا مونتاژ قطعات ریز، منتج به ایجاد یک سیستم یا یک زیست ایستا و پایدار در عالم واقع می گردد. و نهایتاً نماد وجود یک زیست پایدار و ایستا در دریای لغات برای نمود عالم واقع کلیدواژه ای به نام تاج می باشد. با این تفسیر که کلیدواژه ی تاج زمانی برای یک حاکم و انسان به منسه ظهور می رسد که روند نتیجه گیری از مقوله ای به نام مونتاژ در سه مبحث پندار گفتار و رفتار با پندار و گفتار و رفتار خداوند متعال در عالم واقع منطبق شده باشد.
کلماتی که در این رابطه می توانیم به عنوان نمونه مثال بزنیم؛
آس؛ به مفهوم تک که در ورق بازی پاستور این اصطلاح که می گویند آس خودت را رو کن از این کلیدواژه در حال استفاده می باشد.
استادیوم؛ محل اتحاد و وحدت و اجتماع تک تک افراد در یک مکان. نیمه دوم این کانسپت کلامی یوم و یوما به مفهوم دریای نور و روشنایی می باشد. یوما به لحاظ عرفانی و فلسفه ی معنا و مفهومِ کلمات به مادر هم اطلاق می شود. که نامی از نام های خداوند متعال نیز هست. اگر هم از زاویه ذات دو حرف ( ی م ) در کلمه یوم نگاهی داشته باشیم ذات رفتاری و آوایی حرف ( ی ) به گونه ای است که از همکاری پهنای دو سطح زبان و سقف دهان قابل صادر شدن است و نمودش در عالم واقع اشاره به نور وجود هر آنچه که در عالم واقع هست دارد. و ذات رفتاری حرف ( م ) از اتحاد و هماهنگی هر دو لب قابل صادر شدن است و نماد صدور و تشعشع یک نور به هم آمده و واقع شده در یک هَمیان و اندرونی را اشاره دارد.
اسید؛ متلاشی کننده یا خرد کننده
آسیاب؛ که با اصطلاح آسَک نیز در لهجه شیرازی به مفهوم خردکن در حال استفاده می باشد
آسیب؛ به مفهوم خورد شدن
آس یدک؛ قطعات مجزا و تک به تک ماشین در یدک فروشی های ماشین مرسوم می باشد
آسمان؛ کلیدواژه ای دو بُعدی به مفهوم یکتا و تک و در بُعدی دیگر از سما و سماوات ایجاد مفهوم نموده است.
آسان؛ به مفهوم کار کوچک و ریز و راحت
استعداد؛ این کلمه نیز یک کلیدواژه دو بُعدی که از یک بُعد ریشه ی این کلمه از سعید و سعادت و صعود می باشد. توانایی های منحصر به فرد که خداوند متعال در ذات و فطرت بشر قرار داده تا باعث سعادت و صعود انسان شود. و در بُعدی دیگر تعدادی مجزا از توانایی های منحصر به فرد.
آساک؛ ترکیب دو کلمه متضاد که از اصغر و اکبر ایجاد شده. به مفهوم یک ماشین با قطعات منحصر به فرد مونتاژ شده.
اسکنه؛ یا مُغار که یک ابزار کار در صنعت نجاری می باشد به مفهوم کنده کاری ریز تراشه ها جهت نقش اندازی بر روی چوب. البته مُغار هم فلسفه خودش رو در یک بُعد دیگر دارد.
اسپند؛ که نامی حکیمانه بر روی یک گیاه می باشد که از یک زاویه در بُعد عرفانی یعنی ریزبین تیزبین، و در بعد گیاه شناسی هم یعنی دانه ها و پِنده های ریزی که درون یک قُپه قرار دارند. کلمه پند به هرچیز درون پُر و دارای محتوا دارای مفهوم می باشد. همچنین اسپند یا اسفند نام آخرین برج تقویم شمسی هم می باشد به مفهوم اسفندیار شدن طبیعت برای شروع رشد و شکوفایی دانه ها.
آسایش؛ آس و عایش، عیش معیشت معاش معاشقه عشق. از هر شیئ ریز و منحصر به فردی به عیش رسیدن و معیشت خود را ساختن.
عُصیان؛ به مفهوم گناه خُردکننده که انسان رو متلاشی می کند یا انسان را کوچک می کند. و از بزرگی می اندازد.
عصبانی؛ کلمه ای که خودش به تنهایی یک جمله می باشد. مقوله ای که به مفهوم مراقبت و نیاز به نگهبانی از عصیان جهت جلوگیری از آسیب دیدن و آسیب زدن ایجاد مفهوم می کند. کلمه بان در این کلمه یعنی محافظ و حفاظت مرتبط با کلماتی از قبیل بانک بانکه بانو کدبانو باند نگهبان بانه بنیان.
اُسکار؛ مترادف مفهومی این کلمه در یک بُعد کاربردی دیگر کلمه کاریزماتیک می باشد. که نام یک جایزه بین المللی هم می باشد به مفهوم کسی که ریزه کاری ها رو با دقت و تیزبینی درک می کند و به کار می گیرد. اسکار یا اَسکر یا عسکر یا اَسغر یا اصغر، به مفهوم ریزه کاری یا ظریف کاری. اصطلاح کاریزماتیک همان کارآزماتیک و کارآسماتیک هست.
و اما نیمه دوم کلمه ی استاد که تاد می باشد اگر بخواهیم مثال هایی بیاوریم
اتحاد؛ که از خانواده کلمه وحدت می باشد که سه حرف ریشه ای در هر دو کلمه وجود دارد
هفتاد؛ اتحاد هفت دسته ی هفتایی
تادانو ؛ که نام یک شرکت ماشین سازی سنگین می باشد که مونتاد یا مونتاژ قطعات رو در دل خودش دارد
تدوینگر؛ یا تادوین و تدوین کردن. به شخصی که قطعات و بخش های با کیفیت و مطلوب یک فیلم رو باهم مونتاژ می کند. یعنی انتخابِ بهترین تصویر برای دیدن. این مرحله شامل گزینش نماها و اندازه آن ها، ردیف کردن نماها، صحنه ها و سکانس ها پشت سر هم، مخلوط کردن تمام صداها و تعیین میزان بلندی آن ها و در نهایت در هم آمیختن و هم گاه کردن صدای نهایی با تصویر است. این کارها به وسیلهٔ استفاده از فیلم نامه دکوپاژ شده، قوانین و اصول فیلم سازی و ذوق هنری و خلاقیت تدوین گر، انجام می شود. اگرچه به این مرحله، مونتاژ و ادیت هم گفته می شود، اما تدوین وجه هنری این مرحله است و مونتاژ و ادیت بیشتر به معنی استفاده از ابزار است.
البته کلماتی مشابه این کلیدواژه ها و کهن واژه ها هستند که ممکن است ما را به اشتباه بیندازد. مثل کلمه تداوم که در واقع ریشه اصلی این کلمه دوام و مداوم و مداوا و دوا و داوود و اینها می باشد. و حرف ت در این کلمه باب یا درب ورود به غالب کلمه می باشد. مثل قندانی که هر قند حکم یک حرف را دارد و خود قندان غالب کلمه می باشد و درب قندان باب ورود به داخل خود قندان برای دسترسی به حروف می باشد. مداوم دوا مداوا هم منشعب از همین ریشه می باشند.
افتاد؛ یک کانسپت کلامی متشکل از اُفت و تاد یعنی آف شدن و افت نمودن اتحاد و جدایی از یک سیستم ایستا و پایدار، یعنی از هم پاشیدن، از درجه اتحاد ساقط شدن و سقوط کردن.
ایستاد؛ که این کلمه به لحاظ ریشه ای برادر تنی کلمه استاد می باشد. و در زبان لاتین stand نوشته می شود.
ستاد؛ سازمان تشکیل دهنده و گرد آورنده اساتید
اگر برای شیرینی و درک غنی تر این مطالب هم بخواهیم یک شعری داشته باشیم به این صورت می شود گفت؛
استادِ ستوده؛
تاد را ستادیست ستوده، از اُستادهای عالم
استاد مونتادِ آساکِ تادمنش
استادِ صاحب اُسکار عسکر روش
لُب کلام چون بلبلی لَبیب،
از اولوا الالباب ، لَبالَب،
نغمه خوان در قلب استادیوم
استاد که گر آید به میدان
کُند آس را با آس اتحادی
زین اتحادها جمعه است هر روز و هر شب ما
یا کَندنی از روی حکمت در اِسکیلی با اِسکنه
یا مُغاری را در مُغازه از مغز و مخزن از قومی مغول
مُغاکی از مُغ بچه ها در دشت مغان حاصل نمودن
زین اتحادها آساک شود هر روز و هر شب ما
آس از اصغر و آک از اکبر و تاد از اتحادش
آدمی را اُستاد بباید در کبیری از اَکبری
ذره پرور با آص و آکش
بَهر صُغری از اصغری
گَر مثالش آید به تشبیه
نامش تادانو ولی اندر این میان هست هپکو
اتحادی در تَمدُّن از تَدَیُّن با تدوین وحدت
با کوششی شیک و کوشا از کشیشان در کیشمان
همچو خورشید درَخشان در رَخش رُستَم
کسب ثروت بهر تقی از روستنش،
از تقویت آید پدید، از برای مُتَّقی
مُمارست را روستایی داند که سِرات المستقیم است بهر استقامت از مُتَّقی
روستایی را در چه دیدی ای آریامرد ای مسلمان
در رُستنی ها یا که پروار گُو و گوسفندش؟
یا روئیدنی ها یا که رستاک جو و گندمش؟
. . . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
استاد؛
اگر از زاویه ی قانون ترکیب و متارکه حروف با ذات آوایی و رفتاری که حروف، از اتحاد اعضای دهان منطبق با عالم واقع در روند ایجاد و صدور کلمات در ابعاد مختلف دارند به این کلیدواژه نگاهی بندازیم این کلمه از ترکیب دو کلمه آس و تاد تشکیل شده است که با نگارگری حروف و خطوط فارسی آس و با نگارگری زبان عربی آص می باشد. در واقع برای رسیدن به مفاهیم کلمات غالبا اولویت در تلفظ و آوای کلمات در زبان تمدن بشری می باشد تا در نگارش. و آص از اصغر به مفهوم تک و خرد و ریز ایجاد شده است. و تاد چکیده کلمه اتحاد می باشد. و استاد یعنی یک شخص ماهر و کاریزماتیک که در جهت ایجاد یک ماشین یا سیستم و سازمان و نظام، قطعات خُرد و ریز را به همدیگر تاد و اتحاد و مُتحد می کند. در واقع تاد نتیجه ی منتاد یا منتاج و مونتاژ قطعات یا سرهم بندی نمودن و ریفِرَگ شدن قطعاتِ فرگمنت شده می باشد. و این اتحاد و مونتاد یا مونتاژ قطعات ریز، منتج به ایجاد یک سیستم یا یک زیست ایستا و پایدار در عالم واقع می گردد. و نهایتاً نماد وجود یک زیست پایدار و ایستا در دریای لغات برای نمود عالم واقع کلیدواژه ای به نام تاج می باشد. با این تفسیر که کلیدواژه ی تاج زمانی برای یک حاکم و انسان به منسه ظهور می رسد که روند نتیجه گیری از مقوله ای به نام مونتاژ در سه مبحث پندار گفتار و رفتار با پندار و گفتار و رفتار خداوند متعال در عالم واقع منطبق شده باشد.
کلماتی که در این رابطه می توانیم به عنوان نمونه مثال بزنیم؛
آس؛ به مفهوم تک که در ورق بازی پاستور این اصطلاح که می گویند آس خودت را رو کن از این کلیدواژه در حال استفاده می باشد.
استادیوم؛ محل اتحاد و وحدت و اجتماع تک تک افراد در یک مکان. نیمه دوم این کانسپت کلامی یوم و یوما به مفهوم دریای نور و روشنایی می باشد. یوما به لحاظ عرفانی و فلسفه ی معنا و مفهومِ کلمات به مادر هم اطلاق می شود. که نامی از نام های خداوند متعال نیز هست. اگر هم از زاویه ذات دو حرف ( ی م ) در کلمه یوم نگاهی داشته باشیم ذات رفتاری و آوایی حرف ( ی ) به گونه ای است که از همکاری پهنای دو سطح زبان و سقف دهان قابل صادر شدن است و نمودش در عالم واقع اشاره به نور وجود هر آنچه که در عالم واقع هست دارد. و ذات رفتاری حرف ( م ) از اتحاد و هماهنگی هر دو لب قابل صادر شدن است و نماد صدور و تشعشع یک نور به هم آمده و واقع شده در یک هَمیان و اندرونی را اشاره دارد.
اسید؛ متلاشی کننده یا خرد کننده
آسیاب؛ که با اصطلاح آسَک نیز در لهجه شیرازی به مفهوم خردکن در حال استفاده می باشد
آسیب؛ به مفهوم خورد شدن
آس یدک؛ قطعات مجزا و تک به تک ماشین در یدک فروشی های ماشین مرسوم می باشد
آسمان؛ کلیدواژه ای دو بُعدی به مفهوم یکتا و تک و در بُعدی دیگر از سما و سماوات ایجاد مفهوم نموده است.
آسان؛ به مفهوم کار کوچک و ریز و راحت
استعداد؛ این کلمه نیز یک کلیدواژه دو بُعدی که از یک بُعد ریشه ی این کلمه از سعید و سعادت و صعود می باشد. توانایی های منحصر به فرد که خداوند متعال در ذات و فطرت بشر قرار داده تا باعث سعادت و صعود انسان شود. و در بُعدی دیگر تعدادی مجزا از توانایی های منحصر به فرد.
آساک؛ ترکیب دو کلمه متضاد که از اصغر و اکبر ایجاد شده. به مفهوم یک ماشین با قطعات منحصر به فرد مونتاژ شده.
اسکنه؛ یا مُغار که یک ابزار کار در صنعت نجاری می باشد به مفهوم کنده کاری ریز تراشه ها جهت نقش اندازی بر روی چوب. البته مُغار هم فلسفه خودش رو در یک بُعد دیگر دارد.
اسپند؛ که نامی حکیمانه بر روی یک گیاه می باشد که از یک زاویه در بُعد عرفانی یعنی ریزبین تیزبین، و در بعد گیاه شناسی هم یعنی دانه ها و پِنده های ریزی که درون یک قُپه قرار دارند. کلمه پند به هرچیز درون پُر و دارای محتوا دارای مفهوم می باشد. همچنین اسپند یا اسفند نام آخرین برج تقویم شمسی هم می باشد به مفهوم اسفندیار شدن طبیعت برای شروع رشد و شکوفایی دانه ها.
آسایش؛ آس و عایش، عیش معیشت معاش معاشقه عشق. از هر شیئ ریز و منحصر به فردی به عیش رسیدن و معیشت خود را ساختن.
عُصیان؛ به مفهوم گناه خُردکننده که انسان رو متلاشی می کند یا انسان را کوچک می کند. و از بزرگی می اندازد.
عصبانی؛ کلمه ای که خودش به تنهایی یک جمله می باشد. مقوله ای که به مفهوم مراقبت و نیاز به نگهبانی از عصیان جهت جلوگیری از آسیب دیدن و آسیب زدن ایجاد مفهوم می کند. کلمه بان در این کلمه یعنی محافظ و حفاظت مرتبط با کلماتی از قبیل بانک بانکه بانو کدبانو باند نگهبان بانه بنیان.
اُسکار؛ مترادف مفهومی این کلمه در یک بُعد کاربردی دیگر کلمه کاریزماتیک می باشد. که نام یک جایزه بین المللی هم می باشد به مفهوم کسی که ریزه کاری ها رو با دقت و تیزبینی درک می کند و به کار می گیرد. اسکار یا اَسکر یا عسکر یا اَسغر یا اصغر، به مفهوم ریزه کاری یا ظریف کاری. اصطلاح کاریزماتیک همان کارآزماتیک و کارآسماتیک هست.
و اما نیمه دوم کلمه ی استاد که تاد می باشد اگر بخواهیم مثال هایی بیاوریم
اتحاد؛ که از خانواده کلمه وحدت می باشد که سه حرف ریشه ای در هر دو کلمه وجود دارد
هفتاد؛ اتحاد هفت دسته ی هفتایی
تادانو ؛ که نام یک شرکت ماشین سازی سنگین می باشد که مونتاد یا مونتاژ قطعات رو در دل خودش دارد
تدوینگر؛ یا تادوین و تدوین کردن. به شخصی که قطعات و بخش های با کیفیت و مطلوب یک فیلم رو باهم مونتاژ می کند. یعنی انتخابِ بهترین تصویر برای دیدن. این مرحله شامل گزینش نماها و اندازه آن ها، ردیف کردن نماها، صحنه ها و سکانس ها پشت سر هم، مخلوط کردن تمام صداها و تعیین میزان بلندی آن ها و در نهایت در هم آمیختن و هم گاه کردن صدای نهایی با تصویر است. این کارها به وسیلهٔ استفاده از فیلم نامه دکوپاژ شده، قوانین و اصول فیلم سازی و ذوق هنری و خلاقیت تدوین گر، انجام می شود. اگرچه به این مرحله، مونتاژ و ادیت هم گفته می شود، اما تدوین وجه هنری این مرحله است و مونتاژ و ادیت بیشتر به معنی استفاده از ابزار است.
البته کلماتی مشابه این کلیدواژه ها و کهن واژه ها هستند که ممکن است ما را به اشتباه بیندازد. مثل کلمه تداوم که در واقع ریشه اصلی این کلمه دوام و مداوم و مداوا و دوا و داوود و اینها می باشد. و حرف ت در این کلمه باب یا درب ورود به غالب کلمه می باشد. مثل قندانی که هر قند حکم یک حرف را دارد و خود قندان غالب کلمه می باشد و درب قندان باب ورود به داخل خود قندان برای دسترسی به حروف می باشد. مداوم دوا مداوا هم منشعب از همین ریشه می باشند.
افتاد؛ یک کانسپت کلامی متشکل از اُفت و تاد یعنی آف شدن و افت نمودن اتحاد و جدایی از یک سیستم ایستا و پایدار، یعنی از هم پاشیدن، از درجه اتحاد ساقط شدن و سقوط کردن.
ایستاد؛ که این کلمه به لحاظ ریشه ای برادر تنی کلمه استاد می باشد. و در زبان لاتین stand نوشته می شود.
ستاد؛ سازمان تشکیل دهنده و گرد آورنده اساتید
اگر برای شیرینی و درک غنی تر این مطالب هم بخواهیم یک شعری داشته باشیم به این صورت می شود گفت؛
استادِ ستوده؛
تاد را ستادیست ستوده، از اُستادهای عالم
استاد مونتادِ آساکِ تادمنش
استادِ صاحب اُسکار عسکر روش
لُب کلام چون بلبلی لَبیب،
از اولوا الالباب ، لَبالَب،
نغمه خوان در قلب استادیوم
استاد که گر آید به میدان
کُند آس را با آس اتحادی
زین اتحادها جمعه است هر روز و هر شب ما
یا کَندنی از روی حکمت در اِسکیلی با اِسکنه
یا مُغاری را در مُغازه از مغز و مخزن از قومی مغول
مُغاکی از مُغ بچه ها در دشت مغان حاصل نمودن
زین اتحادها آساک شود هر روز و هر شب ما
آس از اصغر و آک از اکبر و تاد از اتحادش
آدمی را اُستاد بباید در کبیری از اَکبری
ذره پرور با آص و آکش
بَهر صُغری از اصغری
گَر مثالش آید به تشبیه
نامش تادانو ولی اندر این میان هست هپکو
اتحادی در تَمدُّن از تَدَیُّن با تدوین وحدت
با کوششی شیک و کوشا از کشیشان در کیشمان
همچو خورشید درَخشان در رَخش رُستَم
کسب ثروت بهر تقی از روستنش،
از تقویت آید پدید، از برای مُتَّقی
مُمارست را روستایی داند که سِرات المستقیم است بهر استقامت از مُتَّقی
روستایی را در چه دیدی ای آریامرد ای مسلمان
در رُستنی ها یا که پروار گُو و گوسفندش؟
یا روئیدنی ها یا که رستاک جو و گندمش؟
. . . . . . .
" ایستایه ( ها ) ":استادیوم ( ها ) .
ورزشگاه ، باشگاه
داداش خودت میگی استادیوم علی جان یعنی استودیو با استودیوم هم معنیه هردوش میشه میشه همون استودیو موسیقی جمله و ببینی متوجه میشی عشقی بعدشم استادیوم با ورزشگاه هم معنی هستش هم ستونم عشق منی که هردوشم جای که مسابقات ورزشی انجام میشه استادیوم یا ورزشگاه
۲ نکته :
🚨 به فارسی میشه ورزشگاه
🚨 اگه میخواهید بگید ورزشگاه ایکس نفره اون عدد رو مینویسیم بعدش خط فاصله و بعدش کلمه ی Seat
مثال :
◀️ Azadi is a 78, 116 - Seat stadium : آزادی یک ورزشگاه ۷۸ هزار و ۱۱۶ نفره است.
🚨 به فارسی میشه ورزشگاه
🚨 اگه میخواهید بگید ورزشگاه ایکس نفره اون عدد رو مینویسیم بعدش خط فاصله و بعدش کلمه ی Seat
مثال :
◀️ Azadi is a 78, 116 - Seat stadium : آزادی یک ورزشگاه ۷۸ هزار و ۱۱۶ نفره است.
ورزشگاه آزادی
ورزشگاه
به محل برگزاری ورزش و کنسرت و برخی از هنرها است .
تفاوت آن با استودیو این است که در استودیو برنامه هنری ضبط و تهیه می شود ولی در استادیوم، ورزش و کنسرت اجرای و به نمایش در می آید.
تفاوت آن با استودیو این است که در استودیو برنامه هنری ضبط و تهیه می شود ولی در استادیوم، ورزش و کنسرت اجرای و به نمایش در می آید.
گود. ایستادگاه. ورزشگاه
ورزشیه. ورزشخانه. دار الورزش .
ورزشیه. ورزشخانه. دار الورزش .