اسبیجاب

لغت نامه دهخدا

اسبیجاب. [ اِ ] ( اِخ ) ناحیتی است [ بماوراءالنهر ] بر سرحد میان مسلمانان و کافران ، جائی بزرگ است و آبادان ، بر سرحد ترکستان است و هر چیزی که از همه ترکستان خیزد آنجا افتد و اندر وی شهرها و ناحیتها و روستاها بسیار است و از وی زر خیزد و گوسپند. قصبه این ناحیت را نیز اسبیجاب خوانند. شهری بزرگ است و با نعمت بسیار و جای سلطان است. و از شهرهای وی ، سانیکث ، بدحگث ( ؟ )، ستکند و قبیله ترکان اشی نیز بدانجا باشد. ( حدود العالم ). نیز نام شهری است بزرگ و با نعمت بسیار که جای سلطان [ ناحیه اسبیجاب ]است و با خواسته بسیار است و معدن بازرگانان همه جهانست. ( حدود العالم ). و رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 261 و التفهیم بیرونی ص 199 و مجمل التواریخ والقصص ص 480 و الموشح ص 345 و تاریخ مغول ص 5 و 20 شود.

فرهنگ فارسی

ناحیه ای بماورائ النهر

پیشنهاد کاربران

بپرس